part 52

333 98 132
                                    

قبل از خوندن ووت بدید لطفا و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

ژان رو روی تخت خوابوند. کم کم داشت مطمئن میشد که ژان کاملا مسته و چیزی از اتفاقاتی که داره دور و برش میوفته نمیفهمه. با این حال آخرین مهره ی دومینوشم چید.

با ظاهری مثلا نگران سمتش رفت در حالی که دست انداخت و اولین و دومین دکمه ی یقه ی پیرهنش رو باز کرد اون شکلات رو توی دهنش کرد.

زی یی: ژان....زیاده روی کردی آخه ببین با خودت چیکار کردی.....میگن چیزای شیرین مستی رو میپرونه بیا بیا این شکلاتو بخور

و بعد برگشت و رفت پایین تا زمانی که اون اتفاقی که میخواد بیوفته. از توی آشپز خونه خالی و نیمه تاریک آب برداشت به اوپن تکیه زد و مشغول ذره ذره نوشیدنش شد. لبخند پیروزمندانه و شیطانی ای رو لباش بود. توی اون لحظه ها بیشتر از همیشه شبیه پدر شیادش شده بود.

ژان با اون حالش چطور میتونست بفهمه اون شکلاتی که به زور توی دهنش فرو کردن یه شکلات ساده نیست و چیزی که اونو خاص میکنه ماده ی توشه که باعث افزایش میل جنسی میشه. یکم پایین موند و بیشتر به خودش رسید. شب پر فعالیتی در پیش داشت باید خودشو تقویت میکرد.

در حالی که آخرین دونه از انگور درشت و یاقوتی شو میجویید پله هارو دوتا یکی بالا میرفت تا زودتر به قسمت هات و جذاب نقشش برسه. درو که باز کرد ژان رو دید که روی تخت نشسته و یه دستشو روی رونش گذاشته و سرشو به اون تکیه داده و با دست دیگش مشغول باز کردن دکمه های پیرهنشه. زی یی سریع دویید و کنار پاش زانو زد.

زی یی: بزار کمکت کنم

ژان احساس گرما میکرد، گر گرفته بود و ضربان قلبش یکم بالا رفته بود. با سرگیجه ای که از قبل داشت در کنار اینا باعث شده بود بدون مخالفت با زی یی همراه بشه. زی یی همونطور که چند تا دکمه باقی مونده از لباسش رو باز میکرد به بدن سفید و عضلانی ژان نگاه میکرد. حالا خودش حالی مشابه حال ژان داشت با این تفاوت که اون قربانی نقشه های زیرکانش بود.

دستشو بالا آورد با لوندی در حالی که مثلا داشت پیرهن رو از تنش خارج میکرد، روی تنش میکشید. با نوک انگشتاش به نرمی روی تنش خط مینداخت. ژان ناخواداگاه از این حرکات و سردی اون انگشت ها روی بدن داغش لذت میبرد و حسی که توی تنش میجوشید خواستار حس کردن بیشتر اون دست ها روی تنش بود. زی یی پیرهن ژان و کامل از تنش درآورد و گوشه ای پرت کرد‌.

بلند شد و ایستاد. در تمام حرکاتش اغواگری و لوندی وجود داشت و این بیشتر خودش و ژان رو تو آتیش شهوت میسوزوند. یه پاشو بالا آورد و زانوش رو روی تخت کنار بدن ژان گذاشت.

کف دست هاش رو روی شونه های داغش گذاشت و به نرمی اونو روی تخت خوابوند. اونیکی پاشم بالا آورد و به حالت پای دیگش اون طرف بدنش قرار داد.

ATHERIS (S1)Where stories live. Discover now