نزدیک های صبح بود که ژان به عمارت برگشت. بی سر و صدا وارد شد و به سمت اتاق کارش رفت که دم در اتاقش با کریس مواجه شد
+ ریس اینجا چیکار میکنی؟ ساعت 4 صبحه
_ منتظرت بودم خیلی دیر کردی
ژان در اتاق رو باز کرد و رفت داخل، کریس هم دنبالش رفت و در رو بست.
+ اون عوضی تا همین الان منو معتل نگه داشت و حتی نگفت چیکارم داره بعد چون میخواست به هرزه هاش برسه منو مرخص کرد بدون اینکه من رو ببینه
_ تا الان همینجوری اونجا بودی؟
+ همینجوری بیکارم نبودم، سرکی به افرادش کشیدم ببینم آدم جدید اضافه کرده یا نه و دو تا برنامه بعدی رو بررسی کردم. خب تو بگو چیکار کردی؟
_ ایان آوردشون....6 نفر بودن که 3 نفر رو توی عمارت اصلی نگه داشتم و 3 نفرم فرستادم جز نگهبانا تا بعد بفرستمشون عمارت رییس برای ماموریت ها
+ خیلی خب....ایان رو بیار اینجا میخوام قبل از اینکه ببینمشون اطلاعات لازم رو بدونم
_ باشه
کریس از اتاق رفت بیرون ، ژان برگه های روز میز که شامل اطلاعات 6 نفر جدید بود رو از روی میز برداشت و یکی یکی بررسی کرد. وقتی به برگه اطلاعات ییبو رسید مکثی کرد و با دقت نگاهی به عکسش انداخت. اخم محوی کرد، از نگاه مطمئن و سردش خوشش نمیومد. برگه ها رو روی میز انداخت و منتظر اومدن ایان و کریس شد، انتظارش زیاد طولانی نشد و در اتاق به صدا در اومد
+ بیا تو
هر دوشون وارد شدن و ژان با دیدن قیافه خابالود و شلخته ایان لبخند محوی زد
ایان: سلام رییس
+ سلام متاسفم مجبور شدی این ساعت بیدارشی ولی مهم بود
ایان سریع خودشو جمع و جور کرد و دست به موها و لباسش کشید
_ نه نه مشکلی نیست من منتظرتون بودم
+ خیلی خب بشین
ایان روی مبل نشست و کریس هم رو به روش
+ خب؟
_ از زمانی که بهم گفتین نیاز به دستیار دارید تمام افراد جدیدی که به کلاب میومدن رو بررسی میکردن. از همون روزای اول نظرم رو جلب کردن و وقتی به کریس لائوشی گفتم، گفت حواسم بهشون باشه. منم از همون موقع که بهم گفت تمام حرکاتشون رو زیر نظر داشتم و حتی دو نفر رو برای تعقیب و بررسی اطلاعات شخصیشون گذاشتم، تا مطمئن باشم با افراد مشکوک یا افرادی که ممکن باعث خطر برای ما بشن برخورد نداشته باشن. راجب اطلاعات شخصی هرکدوم، مثل اینکه والدینشون 3 سال پیش توی سقوط پروازی که به پکن بوده حضور داشتن و همشون جونشون رو از دست دادن. هیچکدوم هم خواهر و برادر ندارن و از همون موقع با خانواده های والدینشون در ارتباط نبودن. هرسه تاشون باهم دوستن و باهم زندگی میکنن کار خاصی جز کلاب ندارن و زیاد از خونشون خارج نمیشدن، چون والدین پول داری داشتن و حساب های نسبتا پر پولی نیازی به کار کردن ندارن. راستی بررسی هم کردم که هیچ سوء سابقه ای نداشته باشن و سابقشون پاک پاک بود. هیچ خلافی نبود که بعدا پلیس رو توی شرایط خاصی بهشون مشکوک کنه. توی کلاب هم هیچ رفتار مشکوک یا بدی نداشتن و فقط مشروب میخوردن گاهی قمار میکردن و بعد دو سه ساعت میرفتن. هرسه تاشون هوش بالایی دارن و بهترین قمار بازای ما رو شکست دادن
YOU ARE READING
ATHERIS (S1)
Actionعنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میت...