ووت و کامنت یادتون نره کیوتی ها.وقتی سکوت و نگاه منتظر اتریس رو دید ادامه داد.
اریک: من دقیقا از دو سال پیش که اسمت روی زبون دنیای مافیا افتاد زیر نظر دارمت. راستش اول نسبت بهت کنجکاو بودم. اولین بار که لقبت رو شنیدم به گوشم نا آشنا بود و کنجکاو شدم بدونم چه معنی ای داره. وقتی معنیش رو فهمیدم بیشتر مشتاق شدم تا راجبت بدونم، میخواستم ببینم واقعا لایق لقبی که بهت داده شده هستی یا نه. باید بگم تو بهترین شخص برای این لقبی و بعد از اون من همیشه زیر نظر داشتمت و راجبت مشتاق بودم. تا اینکه بلاخره نتونستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم بیام و از نزدیک ببینمت
+ من هنوزم منظورت رو متوجه نمیشم
اریک: من برای تو اینجام.....اومدم ازت بخوام کنار من باشی و همراه من به آمریکا بیای...راستش من ازت خوشم میاد و میخوام در کنارم داشته باشمت. مدت زیادی بهش فکر کردم تا تونستم تصمیم بگیرم، من و تو در کنار هم میتونیم به تمام دنیا حکومت کنیم و براش حاضرم هرکاری بکنم
اتریس حس میکرد قدرت تکلمش رو از دست داده. باورش نمیشد برای همچین چیزی اومده باشه و چیزی که عصبیش میکرد این بود که مطمئن بود رییس از این موضوع خبر داره و برای همین بهش گفته باید به هرقیمتی راضیش کنی.
اریک دیگه حرفی نزد و بهش اجازه تا از شوک حرف هایی که زده دربیاد. اتریس نگاهی به موبایلش انداخت و به دروغ گفت:
+ من موبایلم زنگ میخوره جواب بدم و بعد برمیگردم
سریع از جاش بلند شد و بعد از پیدا کردن سرویس بهداشتی توی لابی واردش شد. در رو بست و سریع شماره رییس رو گفت:
_ بله
+ میدونستی نه؟ توی لعنتی میدونستی اون برای چی اینجاست!
_ معلومه که میدونستم....پس فکر کردی برای چی توی این مدت زیر نظر داشتمش و راجبش تحقیق میکردم؟
+ داری میگی به خاطر اینکه باهامون معامله کنه خودمو در اختیارش بذارم؟
_ برای من مهم نیست از چه روشی استفاده میکنی ژان من این معامله رو میخوام و اگه نتونی باهاش معامله کنی این دفعه فقط خودت نیستی که تنبیه میشی و فکر کنم مدت زیادی از وقتی که بهت نشون دادم عاقبت سرپیچی از حرفای من چیه نگذشته
+ عوضی
_ با من درست حرف بزن....به ضرر خودت میشه
با خشم زیادی تلفن رو قطع کرد و روی سکوی جلوش انداخت. از شدت عصبانیت نفس هاش تند شده بود و شقیقه هاش نبض میزد، شیر آب رو باز کرد و چند مشت آب به صورتش پاشید.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
ATHERIS (S1)
Aksiyonعنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میت...