part 35

394 93 89
                                    

ووت و کامنت یادتون نره سوییت هارتا.

یک هفته بعد

با اصرار زیاد بلاخره تونسته بود دیلان و ییبو رو راضی کنه از اتاق خوابش بیاد بیرون. به خاطر اینکه کارها رو به رییس سپرده بود و رییس مخالفتی نکرده بود این مدت عملا کاری برای انجام دادن نداشت. پس حالش خیلی بهتر بود و فقط دستش وقتی بهش فشار میورد درد میکرد.

وارد اتاق کارش شد و پشت میز نشست تا بیان و گزارش این یک هفته رو بدن  درسته کاری نکرده بودن، ولی تقریبا مطمئن بود فقط خودش بیکار بوده و رییس از افرادش استفاده کرده. کریس و تائو همراه دستیاراشون وارد اتاق شدن و ییبو هم کنار اتریس ایستاده بود.

+ خب ریس میشنوم...چیکار کردید این مدت؟

کریس مردد نگاهی به افرادی که کنارش بودن، بعد به اتریس که جدی و منتظر بهش نگاه میکرد انداخت.

کریس: امم...خب...راستش خبرای خوبی ندارم

+ حرف بزن ریس چیشده؟؟؟

کریس لبشو گاز گرفت میدونست با گفتن این حرف به شدت دی دی عزیزش بهم میریزه و آشفته میشه و این برای جسم آسیب دیدش اصلا خوب نبود.

لوهان که تردید کریس رو دید یک قدم جلو اومد و شروع به حرف زدن کرد:

لو: راستش توی این مدت به جز اون محموله که خبرش بهتون رسید ۳ تا از محموله هایی که قراره بوده بیان توسط پلیس پیدا و گرفته شدن....۲ تاشون توی گمرگ....

قبل از اینکه حرف بزنه صدای داد عصبی اتریس که از روی صندلی بلند شده بود و دست هاش رو روی میز گذاشته بود همشون رو از جا پروند.

+ یعنی چی؟ دارید میگید توی این ۷_۸ روزی که من نتونستم باشم از پس چندتا کار برنیومدید؟؟؟؟ آره ریس داری اینو میگید؟؟

کریس سرش رو پایین انداخت

کریس: متاسفم

+ متاسفی؟؟؟؟ تاسف تو به چه دردم میخوره؟ میدونی چقدر اون محموله ها مهم بود؟ میدونی چقدر ضرر کردیم؟؟ من جواب رییس رو چی باید بدم هان؟؟ درسته من بهش گفتم کاری انجام نمیدم ولی مگه خودش همه چی رو به شما نسپرده؟ میدونید که من باید جوابگو باشم؟

تائو با لحن آرومی که شاید بتونه کمی اتریس رو آروم کنه گفت:

تائو: کریس همه گزارشات رو بدست رییس رسونده...حتی رییس هم نمیدونه چه اتفاقی افتاده و این محموله ها چطوری لو رفتن...برای همین هم تا حالا کاری باهات نداشته

لوهان و سونگیون زیر چشمی به اتریس که به شدت آشفته و عصبی بود نگاه کردن. چشم هاش از شدت خشم قرمز شده بود و دست آسیب دیدش رو با دست دیگش فشار میداد.

+ همتون برید بیرون

کریس قدمی جلو رفت و گفت:

کریس: اما.....

ATHERIS (S1)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora