ATHERIS (S1)

part 20

فردا تا نزدیک های ظهر خبری از اتریس نبود، وقتی هم ییبو خواست سراغش بره تائو ازش کمک خواست در نتیجه نتونست خبری از اتریس بگیره.

موقع ناهار همه پشت میز نشسته بودن البته به جز تائو و سونگیون که توی سالن مشغول بازی با دسته های بازی بودن و برای هم با صدای بلند کری میخوندن. اینکه توسط اتریس سرزنش نشده بودن و اجازه داشتن اینطوری با خیال راحت بازی کنن، ییبو رو متعجب کرده بود.

البته اون دسته ها نمونه هایی از بار جدیدی بود که قرار بود براشون برسه و خود اتریس ازشون خواسته بود تا دسته ها رو امتحان کنند. کمکی هم که تائو از ییبو میخواست درباره وصل کردن همین دسته ها بود.

با اومدن اتریس تن صداها پایین اومد ، جلو اومد، کنار کریس و روبروی ییبو نشست و بدون اینکه به کسی نگاه یا توجهی بکنه، مشغول غذا خوردن شد. ییبو با سنگینی نگاه کسی سرش رو بالا آورد و با نگاه خیره و ترسناک کریس رو به رو شد و این باعث شد لقمه توی گلوش بپره و سرفه اش بگیره.

اتریس اول به ییبو و بعد به پارچ آبی که نزدیکش بود نگاهی انداخت و بعد انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده به غذا خوردنش ادامه داد.

لوهان چند بار پشتش زد و از نوشیدنی خودش بهش داد تا بلاخره نفسش برگشت. اتریس بعد از تموم کردن غذاش و گذاشتن ظرفش روی سینک درحالی که از آشپزخونه بیرون میرفت گفت:

+ لو نیم ساعت دیگه دم ماشین منتظرم باش

و بی اعتنا به ییبو و لوهانی که از تعجب کپ کرده بودند بیرون رفت.

لوهان با همون حالت به سمت کریس برگشت

لو: امم کریس...چه خبره؟ من چرا باید با اتریس برم؟

کریس خیلی ریلکس قاشق بعدی رو داخل دهنش گذاشت و بعد از جوییدنش گفت:

کریس: مگه قرار بود خبری باشه؟ دلیل خاصی نداره دستور داده باید انجام بدی

این کار اتریس و جواب کریس به احساس بدی که ییبو داشت دامن زد و اون رو تشدید کرد. لوهان سریع غذاش رو تموم کرد و به گفته اتریس عمل کرد، ییبو هم بعد از غذاش داشت از آشپزخونه بیرون میرفت که با صدای کریس متوقف شد.

کریس: امروز آماده تنبیهت باش

و خودش بلند شد و به سمت اتاقش رفت. ییبو عصبی دست هاش رو مشت کرد و نفسش رو با حرص بیرون داد، سریع به اتاقش رفت و با دیدن لوهان پورخندی زد انقدر عصبی بود که حواسش نبود لو هیچ تقصیری نداره.

_ چیشد رییس جدیدت با تاخیر مشکلی نداره؟

لو: دهنتو ببند ییبو و انقدر چرت و پرت نگو تقصیر من که نیست، درضمن یه نفر بهش زنگ مجبور شد برگرده داخل و رفتنمون تقریبا 3 ساعت به تاخیر افتاد. عصبانیتت رو سر من خالی نکن