part 36

358 95 40
                                    

ووت و کامنت یادتون نره کیوتی ها.

یک هفته از بهبودیش و برگشتنش سر کار میگذشت. به سختی تونسته بود کمی اوضاع محموله هارو سر و سامون بده. از طرفی پیدا شدن جسد یکی از افراد رییس و فیلم دوربین ها از رفت و آمد و های مشکوکش تا حد زیادی مشکل لو رفتن محموله ها رو حل کرده بود. درحال بررسی پرونده محموله های جدید بود که موبایلش به صدا در اومد.

نگاهی به شماره تماس گیرنده انداخت و نفسشو با صدا بیرون داد

+ بله رییس

_ کجایی؟

+ عمارت

_ قراره با باند مانستر معالمه کنیم

+ چی؟ یعنی چی؟ با باند مانستر؟ یهویی؟

_ یکی به عنوان نماینده باند اومده شانگهای میخوام اطلاعاتشو در بیاری و برای مذاکره باهاش آماده بشی

+ چند وقته اومده؟

_3 ماهه توی این مدت کارهاش رو زیر نظر داشتم و راجب باند تحقیق میکردم که ببینم مناسب معامله هست یا نه

+ 3 ماهه اومده و شما باند رو زیر نظر داری بعد الان داری به من میگی؟

_ دلیلی نداره برای کارام بهت جواب بدم من رییس توام نه تو رییس من پس حواست به حرف هایی که میزنی باشه

برای کنترل خشمش دستاشو مشت کرد و با لحن کنترل شده ای گفت:

+ من باید چیکار کنم؟

_ بهت که گفتم اطلاعاتش رو در بیار باهاش مذاکره کن و یک قرار داد خوب ببند ژان، میخوام بهترین معاملت باشه و روشش ذره ای برام اهمیت نداره. این دفعه حق اشتباه نداری ژان فهمیدی؟

+ بله

_ خوبه. 3 روز وقت داری بعدش منتظر تماست و نتیجه مذاکره هستم

+ باشه

تلفن رو قطع کرد و با حرص دستی توی موهاش کشید که در زده شد.

+ بیا تو

ییبو در باز کرد و وارد اتاق شد.

_ فرستاده بودید دنبالم. کارم داشتید؟

اتریس چند لحظه بهش نگاه کرد.

_ چیزی شده رییس؟

+ ها؟ اهان نه داشتم فکر میکردم چیکارت داشتم ولی یادم نمیاد......ولش کن کار جدیدی هست فقط برو کریس و ایان هم صدا بزن

ییبو سری تکون داد و از اتاق بیرون رفت. ژان نفسش رو با ناراحتی بیرون داد با اینکه بعد از اتفاق اون شب با کریس حرف زده و ازش عذرخواهی کرده بود. هنوز کریس گارد خاصی نسبت بهش داشت و حتی از اون کلمات محبت آمیز و برادرانش خبری نبود.

با اینکه چشم هاش که پر از نگرانی و عشق بود اون رو لو میداد. اما انگار میخواست ژان رو به خاطر رفتارش تنبیه کنه.

ATHERIS (S1)Where stories live. Discover now