ژان بعد از دادن توضیحات لازم راجب اتفاقات به تائو اون رو سراغ کریس فرستاد و خودش وارد اتاق شد. پیرهنش رو در اورد و امیدوار بود انقدر شانس داشته باشه که قبل از اینکه کریس یا تائو سر برسن و زخم بازوش رو ببینن مشغول ضدعفونی و بستن زخمش بشه.
البته که صدای در و پشت بندش سکوت ناگهانی تائو که مشغول صدا زدنش بود بهش فهمید آنچنان هم که فکر میکرد خوش شانس نیست و نمیتونه ازشون چیزی رو پنهان کنه.
تائو: تیر خوردیییی؟
+ تائو نیازی به داد زدن نیست. اصلا چیز مهمی نیست
هرکس رابطه اون سه نفر وقتی تنها بودن رو میدید متوجه میشد اتریس، فرد خطرناکی که همه ازش میترسن کنار کریس و تائو فقط یه پسر بچه بود و البته اهمیت بیش از حد اونا به ژان عزیزشون هم بی تاثیر نبود.
طوری که گاهی مواقع حس میکرد علاوه بر کریس تائو ام گه گه اش به حساب میاد و انگار نه انگار که اون از تائو بزرگ تره.
تائو درحالیکه با عصبانیت بازوی ژان رو میگرفت تا زخمشو بررسی کنه مشغول غر زدن شد.
تائو: توی توضیحاتت چیزی راجب تیر خوردن نگفته بودی ژان و حالا هم میخواستی خودت ببندیش بدون اینکه به ما بگی؟
+ ببخشید فقط نمیخواستم نگران و عصبی بشین
تائو چشم غره خشمگینی بهش رفت و خودش مشغول بستن زخمش شد
+ هی تائو اگه کسی مارو ببینه تمام ابهتم میریزه
تائو: ابهتت به یه ورم پسره احمق تخس
ژان که دید تائو واقعا عصبیه ترجیح داد ساکت بشینه تا زخمش بسته بشه
تائو: به کریس میگم که تیر خوردی پس کریس و اون پسره احمق برای چی باهات اومدن
+ حتی فکرشم نکن تائو کریس بفهمه خودش میکشتم اونم درحالی که راجب تیر خوردنم ازم پرسید و من گفتم اتفاقی نیوفتاده
کریس: پس اون تیر به تو خورد ژان؟
ژان با صدای ترسناک کریس از روی میز بلند شد و پشت تائو پناه گرفت
+ گه
کریس: ازت سوال پرسیدم ژان
+ تائو نجاتم بده
تائو: اره کریس بازوش تیر خورده
کریس بدون گفتن حرفی از اتاق رفت بیرون
+ برای چی بهش گفتی؟ الان چطور باید از دلش در بیارم؟
تائو برگشت سمتش و سعی کرد بدون برخورد با زخمش هردو بازوش رو بگیره
تائو: ژان ما نگرانتیم.....داری ازمون یه چیزایی رو پنهان میکنی...این قرارمون نبود....عصبانیت کریس فقط به خاطر تیر خوردنت نیست به خاطر دروغیه که بهش گفتی.....خودت میدونی که چقدر برای ما مهمی خواهش میکنم ژان هرچی که هست بهمون بگو
STAI LEGGENDO
ATHERIS (S1)
Azioneعنوان: اتــــریس کاپل: ییژان (ییبو تاپ) ژانر: پلیسی - اکشـن - مافیا - هیجانی نویسندگان: ꜰᴀᴛ و ꜱʜɪᴀ افسر جوانی که ماموریت داره با نفوذ به باند آتش سرخ، اون رو متلاشی کنه اما چی میشه اگه همه چیز اونطوری که فکر میکنه پیش نره؟ اگه درست لحظه ای که میت...
