< 𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫: 𝟏𝟑 >

319 100 42
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.



تهیونگ دستاش رو وارد جیبش کرد و روی تخت رو به روش نشست.
میخواست مطمئن بشه تا اون کِرم رو استفاده میکنه و تمام شب بخاطر ناله هاش بیدار نمیمونه!
کوک پیراهنش رو بالا برد اما دستش به کمرش نمیرسید و یجورایی تلاشاش بی نتیجه بود.

تهیونگ دوباره آه کشید اما این دفعه کمی هم حرصی بود.
روی تخت کوک نشست و پماد رو از دستش گرفت.
- برگرد من انجامش میدم.

مثل یه پسر خوب برگشت اما انتظار در آوردن پیراهنش توسط تهیونگ رو نداشت.
لحظه ای چشماش گرد شدن اما اونقدر تعجب کرده بود که ترجیح داد برنگرده و به سکوت ادامه بده.

ته با دقت زخما رو به دارو آغشته میکرد و توی دلش به این بچه‌ی لوس غر میزد!
- گفتی تا حالا از این جور چیزا استفاده نکردی، شما بچه ژاپنی ها راه حل بهتری برای این جور زخما دارید؟

به وضوح داشت تیکه می انداخت.
جونگکوک سری تکون داد.
- نه اینجوری نیست، فقط من هیچ وقت زخمی نشدم.
پوزخندی روی لبای کیم نشست.
کوک که برای اولین بار تونسته بود با تهیونگ حرف بزنه ، ادامه‌ی بحث رو گرفت.
- تو چی؟ زیاد زخمی شدی؟
- بخاطر پدر جنابعالی خیلی!

این جوابی بود که زیر لبی گفت و کوک واضح نشنید.
- ها؟ چیزی گفتی؟
گردنش چرخید تا سوالی به ته نگاه کنه که تهیونگ لپش رو با دو انگشت فشار داد و سرش رو به جهت قبل برگردوند.
- تکون نخور.

دستی به کمر دردناکش کشید، انگار از این طرف هم پارک چانیولی که با یه قاشق نقره بزرگ شده بود، داشت درد شدیدی رو متحمل میشد...
نگاهی به بکهیون انداخت، اون با آسودگی خواب بود!
اگه دقت میکرد، بِک بدن سفت تر و سخت تری نسبت به چان داشت اما باز هم کوتاه تر بود و این راحت خوابیدنا کمی عجیب میزد.
نمیتونست راحت دراز بکشه و از یک طرف هم نمیتونست بشینه.
شب سختی رو پیش رو داشت!

انگار که اهالی آکادمی امروز به این ملودی مزخرف بیداری عادت کرده بودند!
بکهیون با دیدن چان که بیدار بود، کاملا تعجب کرد.
- تو کی بیدار شدی؟
جواب درست این بود که اصلا شب رو نخوابیده و راه رفته بود.
- یکم پیش!

اما چشمهای قرمز و گود افتاده‌اش دستش رو پیش بیون رو کرده بود!

بعد شیفت ناهار تصمیم گرفت به حموم بره.
انتهای راهرو، سطح در با یه خلا از هم جدا میشد و اون رو به دو قسمت تبدیل میکرد.
این در نصفه نیمه که بجای کف راهرو از نیمه های دیوار نشات گرفته بود، توسط دستای چانیول یکبار باز و بسته شد.
شاید حموم آب گرم حال کمر آسیب دیده‌اش رو بهتر میکرد.

𝐎𝐧𝐞 𝐰𝐚𝐲 𝐭𝐢𝐜𝐤𝐞𝐭Where stories live. Discover now