Part 1
بعنوان کسی که کارخونه بزرگ پدر و مادرش رو به ارث برده بود جونمیون اصلا آدم خوشحالی بنظر نمیرسید. مشکلاتش دقیقا از وقتی شروع شد که فهمید پدرش ماهها قبل، زمانی که همه چیز خوب بنظر میرسید سهام کارخونه رو به نامش کرده و حالا از اون ارثیه وسوسه برانگیز چیزی جز دست و پا زدن تو دریای مشکلاتش باقی نمونده بود و همه چیزی که پسر جوون میخواست خلاص شدن از اون ساختمون بزرگ بود. البته افکار توی ذهنش فقط یه سراب چند لحظهای برای ارضای مغزش بود. جونمیون میدونست که با فراری شدن کاری از پیش نمیره.
انگشت شستش رو باز هم گاز گرفت و از پنجره اتاق کار به محوطه خالی کارخونه خیره شد. کارخونهای که قبلا به نیروی اضافه نیاز داشت حالا تعدیل نیرو کرده بود و طلبکارها از چپ و راست بهش فشار میاوردن. جونمیون به معنای واقعی کلمه هیچی از اداره کردن کارخونه و سر و کله زدن با بقیه نمیدونست و یادآوری این موضوع کافی بود تا هر دفعه روح پدر و مادرش رو با فحش و ناسزا به آرامش برسونه.
- اون دوتا حرومزاده مطمئن شدن بعد مرگشون هم با ارثیه کوفتیشون زجرکشم کنن...
قبل مرگ اون دو نفر زندگیش رو با بیخیالی و دقیقا همونطوری که دوست داشت میگذروند. هنوز هم عقیده داشت برای بزرگ شدن و داشتن زندگی حوصله سر بر آدمهای بالغ جوونه و نباید حسرتی توی دلش بمونه. گرچه حالا کارخونه لعنتیش دست و پاش رو بسته بود.
-باید چیکار کنم؟!
عصبی غرید. ذهنش آشفته بود. تا قبل از دو هفته پیش همه کارها رو به یکی از افراد مورد اعتماد پدرش سپرده بود و خودش دخالتی نمیکرد. اما خوب به یاد داشت که برای ملاقات با طلبکارها باهاش تماس گرفته شد و اونجا بود که تازه متوجه وضعیت وخیمی که کارخونه توی اون چند ماه طی کرده بود شد و بدون اینکه کوچیک ترین تقصیری در نتیجه به بار اومده داشته باشه متهم شناخته شده بود.
- متاسفانه جز گفت و گو و راضی کردن طلبکارا...راهی نداری...سهام کارخونه به شدت پایین اومده...حتی با فروشش هم نمیتونی طلب اونها رو برگردونی
وکیل هوانگ با گوشه بالا رفته لبهاش زمزمه کرد و سعی کرد تا حدی که میتونه حس ناامیدی جونمیون رو تشدید کنه.
BẠN ĐANG ĐỌC
𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜
Fanfiction𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜[𝚋𝚢 𝚖𝚊𝚛𝚜𝚑𝚖𝚊𝚕𝚕𝚘𝚠] سناریوهایی که شاید یه روز نوشته بشن🍷 هر گونه کپی ممنوع🚫 توضیحات: سناریوهای اینجا فقط تیکههایی از کل داستان هستند که من تصمیم به نوشتنشون گرفتم❤ پس ممکنه پرش زمانی به وفور دیده بشه و هیچ...