𝐒𝟏𝟒-𝟏☘

129 36 2
                                    

- بعد ازین همه سال

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


- بعد ازین همه سال... چرا برگشتی؟! مطمئنم دلتنگ پدربزرگ پیرت نشدی

ییفان خیره به شراب قرمزی که بعد از سال‌های زیاد دوباره داشت مزه می‌کرد ابرویی بالا داد. برای طفره رفتن اونجا نیومده بود و اونقدری کله خر بود که مقابل مردی که همه ازش می‌ترسیدن مقدمه نچینه.

- سهممو می‌خوام... کُلِش رو

نگاه جدیش رو به پیرمرد رو به روش دوخت و حرفش اصلا پدربزرگش رو متعجب نکرد. همه منتظر روزی بود که آلفایی که صاحب اصلی اون عمارت بود برگرده.

- پول کم آوردی؟!

جیه‌هونگ همونطور که دستش رو روی گرگِ طلایی عصاش می‌کشید پرسید و جمله‌اش به راحتی ییفان رو به خنده انداخت.

- همین الانشم می‌دونی که نیازی به پول بیشتر ندارم

نگاه آلفای جوون روی تابلو‌های دیوار به گردش دراومد و روی نقاشی تک تک اعضای خانواده زوم شد. به محض گرفتن سهمش تموم اون لاشخورها رو همراه با تابلوهای نقاشیشون به بیرون پرت می‌کرد. البته بعد از گرفتن انتقامش.

- آره خب... همین کنجکاوم کرده که چرا سهمتو می‌خوای

مرد پیر که تموم حواسش به نگاه‌های پر از نفرت نوه‌اش روی عکس‌های بقیه اعضای خانواده بود زمزمه کرد و لحن پرمنظورش به ییفان فهموند که وو جیه‌هونگ بابت قدم بعدی نوه‌اش می‌تر
- مال پدرم بوده... هر چی که الان تو دستاته مال پدرم بوده و الان دیگه مال منه...

بقیه شراب کهنه‌ای که قدمتش از خودش هم بیشتر بود رو یک نفس بالا داد و با گذاشتن گیلاس خالی روی میز از روی مبلش بلند شد و بدون اینکه به نگاه متاسف پدربزرگش توجهی نشون بده به سمت پنجره بزرگی که به بیرون عمارت- به سمت جنگل پهناوری که کنار خونه بود- قدم برداشت و با تکیه دادن به دیوار منتظر موند پدربزرگش دوباره به حرف بیاد.

- تو هنوزم خیلی کینه‌ای هستی...

جیه‌هونگ با تاسف زمزمه کرد. ییفان هر چند که بالغ شده بود ولی تنفر توی نگاهش تغییری نکرده بود. روحش هنوز به دنبال انتقامی بود که سال‌ها بهش فکر می‌کرد و این مرد پیر رو می‌ترسوند. همین حالا هم شروع آشوب رو توی خونه حس می‌کرد.

𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜Where stories live. Discover now