Part 1
انگشتهاش رو به آرومی روی موهای مشکی رنگ گرگ درمونده و زخمی کشید. نفس های حیوون بزرگ جثه زیر دستش هنوز منظم نشده بود و نشون میداد داره درد میکشه. زخم بزرگش جونمیون رو نگران میکرد. همهی چیزی که تا حالا دامپزشک جوون باهاش مواجه بود فقط حیوانات خانگی و اهلی بودن و هیچوقت به ذهنش خطور نمیکرد روزی بخواد یه حیوون وحشی مثل گرگ رو درمان کنه. فقط میدونست باید انجامش بده.- یه کم دیگه تحمل کن پسر خوب... باشه؟!
زیر لب با صدای مهربونی گفت و دوباره دستش رو روی گردن گرگ بالا پایین کرد. هر چند خیلیها بابت رفتار و جملات نرمش با حیوونا دستش میانداختن ولی جونمیون باور داشت اونا هم آرامش کلام و امنیت رو از سمت بقیه حس میکنند.
- باورم نمیشه یه گرگ رو آوردی تو اتاقت!!!
با صدای سرزنشگر و تا حدی ترسیده جونگین بالاخره از فکر بیرون اومد. برادر کوچیکش هنوز با این موضوع کنار نیومده بود و هر بار که نگاهش به گرگ درشت هیکلی که وسط اتاق جونمیون دراز کشیده بود و بالا پایین شدن بدنش نشون میداد هنوز زنده است روح از بدنش جدا میشد و آخر هیونگش رو مجبور کرده بود به پای گرگ بیچاره طناب ببنده تا هر دو بخاطر مهربونی بیجای جونمیون یه لقمه نشن.
- بالاخره چیزایی که خواستم رو پیدا کردی؟! میشه دمای اتاق رو هم بیشتر بالا ببری؟!
وسایلی که برای دِیزی با خودش آورده بود رو از دستهای جونگین گرفت و بلافاصله همهی کیف رو روی زمین خالی کرد. تنها چیزی که از شهر با خودش آورده بود یه سری وسایل ضروری برای پاپی کوچولوش بود و تو اون برف و بوران فرصت کافی برای رفتن به شهر و پیدا کردن محصولات درمانی قویتر رو نداشت.
محلول ضد عفونی رو به دستمال تمیزی آغشته کرد و روی قسمتی که موهای گرگ رو تراشیده بود کشید و بلافاصله بعد از فشار ناخواستهای که به اون قسمت آورد صدای خرناس گرگ ترسوندش و حتی جونگین که گوشه اتاق جا گرفته بود هم بالا پرید.- هیونگ!!! من ازش میترسم... نمیشه بیخیالش شی؟!
با صدای ناله مانند جونگین چشمهاش رو چرخوند. امکان نداشت اون موجود بیچاره رو به حال خودش رها کنه. سعی کرد ترس رو از وجودش پس بزنه و دوباره به خودش مسلط بشه. دوباره چند قدم فاصلهای که عقب رفته بود رو پر کرد و با زمزمههای آرومش، گرگ نیمه بیدار رو که درد زیادی رو تحمل میکرد دوباره به حالت سکون قبلی برگردونه.
YOU ARE READING
𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜
Fanfiction𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜[𝚋𝚢 𝚖𝚊𝚛𝚜𝚑𝚖𝚊𝚕𝚕𝚘𝚠] سناریوهایی که شاید یه روز نوشته بشن🍷 هر گونه کپی ممنوع🚫 توضیحات: سناریوهای اینجا فقط تیکههایی از کل داستان هستند که من تصمیم به نوشتنشون گرفتم❤ پس ممکنه پرش زمانی به وفور دیده بشه و هیچ...