Part 3
چشمهای ییفان روی چهره جونمیون که زیر نور ماه زیباتر از قبل به چشم میومد خیره موند. چه حیف که ییفان آویزون اونجا نبود تا زیباییش رو تحسین کنه.
با تکون خوردن پسرک توی استخر به افکارش اجازه بولد شدن رو نداد و با تمسخر به تلاش جونمیون برای بیرون اومدن از استخر کوتاه خندید. شاید ورژن جدید و دیوونهاش با معیارهای اون آفرودایت نفسگیر جور درمیومد. برای انجام دادن فکر توی سرش تامل نکرد و با گذاشتن کفش مشکی رنگ و براقش روی انگشتهای ظریفی که بارها بوسیده بودشون صدای فریاد پسرک رو بالا برد. بدن جونمیون بلافاصله دوباره به داخل آب برگشت و پسر کوچیکتر با وجود دردی که توی تک تک استخونهای دستش حس میکرد فقط لبهاش رو گزید. فاک... دستش حتما باید باند پیچی میشد چون دردش دیوونه کننده بود. توی مخیلهاش نمیگنجید که اون مرد با اون خلق و خویهای لطیف بتونه انقدر ترسناک باشه. جونمیون فکرشم نمیکرد ییفان توانایی آسیب زدن به یه مورچه رو هم داشته باشه. اما حالا...
قبل از اینکه بتونه حرف جبران نشدنی دیگهای به زبون بیاره بدنش همراه لباس خیس شدهاش بالا کشیده شد و خیلی زود جونمیون خودش رو تو موقعیتی دید که مقابل ییفان که زیپ شلوارش رو پایین کشیده بود زانو زده بود و گیج و عصبی از بلایی که داشت سرش میومد پلک میزد.- خب... چرا ماتت برده؟!
ییفان با دیدن گیجی جونمیون که انگار داشت متوجه میشد چه اتفاقی در حال رخ دادنه یه تای ابروش رو بالا داد و همزمان با روشن کردن سیگار ارزون قیمتی که از یکی از خدمههای کشتی گرفته بود روی صندلی ساحلی پشتش نشست.
- این همون کاریه که عاشقشی... چرا شروع نمیکنی؟!
- حرومزاده...
جونمیون ناباورانه تکخندی زد. دست لعنتیش انگار از کار افتاده بود و وضعیت بدنش هم مساعد نبود ولی با این حال بازیای که ییفان راه انداخته بود داشت براش جالب میشد. یه بلوجاب؟! این تموم چیزی بود که بخاطرش تا اونجا کشونده بودش؟!
- حرفام ترن آنت کردن؟!
از روی زمین به سختی بلند شد و جلو رفت و مقابل چشمهای ناخوانای ییفان با پوزخندی وسط پاهای کشیده مرد نشست.
- اگه همچین چیزی میخواستی کافی بود بهم زودتر بگی عزیزم
نیشخند پررنگی زد. اون موقعیت یه راه میانبر خوب برای اثبات حدسی بود که ذهنش رو درگیر کرده بود. اگه بنا به گفته بکهیون اون شب ییفان همه جا رو به دنبالش گشته بود تا پیداش کنه... پس یعنی امکان داشت که...؟!
بدون اینکه چشمهاش رو از ییفان بگیره دست سالمش رو اغواگرانه و نرم از روی پای مرد تا قسمت رونش کشید. همیشه این لمسهای کوتاه ییفان رو دیوونه میکرد اما حالا جونمیون مطمئن نبود هنوز هم همینطوره یا نه. چشمهای ییفان جز پوچی و تنفر چیزی رو بازتاب نمیکرد و این کمی اعتماد به نفسش رو متزلزل میکرد. با این حال عقب نرفت. خیره به چشمهایی که میدونست تک تک حرکاتش رو دنبال میکنن لبهای خیسش رو زبون زد و
انگشتهای یخ زدهاش رو آروم روی باکسر مشکی رنگ ییفان گذاشت. میتونست سختی دیک مرد رو حس کنه. ابروهاش رو بالا انداخت و پوزخندی زد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜
Hayran Kurgu𝙺𝚛𝚒𝚜𝚑𝚘 𝚜𝚌𝚎𝚗𝚊𝚛𝚒𝚘𝚜[𝚋𝚢 𝚖𝚊𝚛𝚜𝚑𝚖𝚊𝚕𝚕𝚘𝚠] سناریوهایی که شاید یه روز نوشته بشن🍷 هر گونه کپی ممنوع🚫 توضیحات: سناریوهای اینجا فقط تیکههایی از کل داستان هستند که من تصمیم به نوشتنشون گرفتم❤ پس ممکنه پرش زمانی به وفور دیده بشه و هیچ...