«فلش بک»
-داری چکار میکنی جونسو؟
جونگین به آرومی گفت و دستاش رو روی دستای ظریف پسر گذاشت تا از روی چشمهاش کنارشون بزنه؛ اما جونسو با لحن معترضی نالید:
-نگا نکن!
جونگین دستاش رو پایین انداخت و با اینکه دیدش تاریک بود؛ اما وقتی در روبروش باز شد و باد خنک و ملایمی به صورتش وزید وارد شدن به دمور رو به وضوح احساس کرد. پوزخندی زد و خطاب به اون پسر گفت:
-سرکش شدی.
-منظورت چیه؟ من از قبل همینطور بودم.
همونطور که به آرومی قدم برمیداشت و جونگین رو به سمت مقصد راهنمایی میکرد گفت.
وقتی به وسط اتاق رسیدن بوی عطر دلنشین دمور بیشتر از قبل بینیشو نوازش کرد و جونگین به سختی تونست لبخندش رو بخوره. تا وقتی که قرار بود بین دستای جونسو هدایت بشه خیالش از همه بابت راحت بود و براش اهمیتی نداشت که تا چه موقع چشمهاش بسته باشه.
وقتی جونسو متوقف شد، دستشو به آرومی از روی چشمهاش پایین اورد؛ اما قبل از اینکه فرصت باز کردن چشمهاش رو داشته باشه صدای جونسو متوقفش کرد:
-چشماتو باز نکن هنوز.
و سپس جونسو کمی ازش فاصله گرفت و بعد از چند ثانیه گفت:
-حالا باز کن.
جونگین به آرومی پلکهاش رو از هم فاصله داد و در وهلهی اول نوری که از پنجره به داخل میتابید چشمش رو زد؛ اما بعد از اینکه چند بار پشت سر هم پلک زد و به فضای روشن اتاق عادت کرد، گلدون کوچک و نه چندان سالمی جلوی صورتش قرار گرفت که گیاه سبز روشنی از خاک سر دراورده و جوانه زده بود.
جونسو با لبخند شیرینی که به لب داشت گلدون رو جلوی صورت جونگین گرفت:
-قشنگه؟
جونگین به آرومی خندید و سرشو کج کرد:
-این چیه دیگه؟
جونسو گلدون رو لبهی پنجره گذاشت و دوباره به سمت جونگین برگشت:
-یادته بهت گفتم دلم میخواد گل بکارم ولی تو گفتی اینجا هیچ گلی رشد نمیکنه؟
و بلافاصله بحثی که مدتها پیش سر این موضوع داشتن به ذهن جونگین راه پیدا کرد و به همین خاطر سر تکون داد و جونسو حرفشو کامل کرد:
-من دونههایی که قبلا داشتمو از روستا آوردم.
اخمهای جونگین توی هم رفتن و قبل از اینکه شروع به سرزنش کردن اون پسر بکنه، جونسو فورا دستاشو بالا گرفت و خودش رو توجیه کرد:
-خودم برنگشتم اونجا، ینفرو فرستادم.
جونگین که حالا خیالش کمی راحتتر شده بود اخمهاشو باز کرد و تک خندهای کرد:
YOU ARE READING
𝐃𝐚𝐧𝐜𝐢𝐧𝐠 𝐈𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐃𝐚𝐫𝐤
Fanfiction«Dancing in the dark» Couple: Chanbaek, Kaisoo Genre: Romance, Angst, Supernatrual, Smut Author: Gen & Odine لازاروس، دنیایی ساخته شده از تاریکی، نفرت و نیروی شیطانی. دنیایی که به دست لرد جوانی در گردش بود و به دستهایی که به سمتش دراز میشدن و برای...