EP:06

874 147 45
                                    

ماشین توی قسمت شرقی رود هان که به شدت این وقت شب خلوت بود توقف کرد ،جیمین سرشو بلند کرد با تعجب به اطراف نگاه کرد؛تهیونگ با دیدن تعجب جیمین گفت:

_اصلا حوصله خبرنگارای سمج رو ندارم ،مجبوریم توی ماشین و جای خلوت باشیم ،هنوز وقتش نیست روی جلد مجله های مزخرف باشیم

جیمین با توجه به اینکه مختصر شناختی از طریق عمه‌اش از خاندان کیم داشت سرشو تکون داد و بدون توجه به حضور تهیونگ کتونی هاشو درآورد و طبق عادت همیشگیش پاهاشو روی صندلی و تو شکمش جمع کرد

تهیونگ به جسم مچاله شده جیمین نگاه کرد و چیزی نگفت،جیمین همونجور که نشسته بود سمتش برگشت:

_حرف نمیزنیم؟!

با حرف جیمین ،تهیونگ از افکارش بیرون امد و با برگشتنش سمت جیمین چشم تو چشم شدن،شاید این اولین نگاه ثابت اونا بدون بحث و جدل بود،با طولانی شدن نگاهاشون هر دو نگاهاشونو گرفتند،و به سمت مخالف برگشتن که آلفا نفسشو بیرون داد:

_این کاری که قرار انجام بدیم برای جفتمون کار سنگینیه و اصلا راحت نیست

وقتی برگشت و توجه امگا رو به خودش دید رو به جیمین ادامه داد:

_تا آخر حرفام خوب بهم گوش میدی و بین حرفم نمیپری ،بعد از تموم شدن حرفام میتونی نظرت رو بگی

تهیونگ متوجه لرزش خفیف بدن جیمین شد پس بخاری ماشین رو روشن کرد و ادامه داد:

_اولین نکته‌ی که باید بدونی و یاد بگیری ...و بسیار مهمه اصلاح کردن خودته

جیمین دهنشو باز کرده بود که حرف بزنه با حرف تهیونگ همشو خورد:

_مگه نگفتم بین حرفام نمیپری؟

با سکوت جیمین دوباره ادامه داد:

_نمیدونم یواوما چقدر از خاندان ما برات گفته،اما وارد شدن به این خاندان اصلا آسون نیست،توی این خاندان به همه چی باید توجه کنی:درست راه رفتن،طرز درست صحبت کردن،نشست و برخواست درست،ریز به ریز رفتارت...و چیزی که من ازت سراغ دارم و دیدم خیلی دور از چیزایی که گفتم هستی

جیمین از تخریب شخصیتیش توسط آلفا به ستوه امده بود اما باید صبر میکرد و تا وقتش برسه باید ادامه حرفاشو می شنید:

_همسر کیم تهیونگ بودن یعنی زوم شدن تمام نگاه ها روت؛چه در عمارت توسط آدماش ،چه در بیرون توسط خبرنگارا و رقبامون،پس باید از خیلی هیجانات و خوشی هات بگذری

توی چشمای جیمین نگاه کرد و تاکید وار گفت:

_چندتا قانون هست که بااااید رعایت کنی و آویزه گوشت کنی...یک:رابطه‌ات رو با تمامی دوستای فعلیت که جز بی کاری چیزی بلد نیستن قطع میکنی...دو:سه ماه قراره تنها با من زندگی کنی تا آداب و سنت هارو یاد بگیری پس توی این سه ماه بدون اجازه من کاری نمیکنی هرررر کار کوچیکی هم بخوای انجام بدی باید منو در جریانش بذاری...سه:هیچ گونه رابطه احساسی توی این یک سال نخواهی داشت،درسته ما به صورت صوری ازدواج می کنیم اما قراره تعهد ببندیم ،خیانت خط قرمز منه بنابراین از نظر من حتی بودن در رابطه صوری و رابطه داشتن با یک فرد دیگه خیانت محسوب میشه

Fake Marriage:ازدواج سوریHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin