پسر بلند قد ساکت شد. نفسی گرفت و مقداری از لیوان آبی که روی میز بود، نوشید.
به چشمهای گرد و کنجکاو پسر روبروش خیره شد و لبخند کمرنگی زد.-اینجا گی باره.
نفس بکهیون توی سینهش حبس شد. اون چانیول ابله چیزی بهش نگفته بود.
-چانیول نمیدونه اینجا گی باره. حدس میزدم تو هم ندونی.
بکهیون با صدای خفهای گفت:
-بله، نمیدونستم.
-اما حقوق بالاتره. به هر حال شرایط هرچقدر سختتر باشه، مزایای بیشتری براش در نظر گرفته میشه. چون اینجا گی باره و شیفت شب، به طبع حقوق خوبی برای کارمندها در نظر گرفته شده.
داشت وسوسهش میکرد. بکهیون میدونست اون پسر جذاب، با اون صدای جذابتر داره ترغیبش میکنه. میدونست و با این حال داشت توی دام اون پسر میافتاد.
-درسته.
-خب، حالا نظرت چیه؟ سوالی داری؟
-راستش، چیزی که برام مهمه حقوقه که گفتید خوبه. اما راجع به بقیهی چیزا... اگر اجازه بدید یکم فکر کنم.
مینگی با همون لبخند کاریزماتیک سری تکون داد و خیلی ناگهانی مبلغ حقوق رو به بک گفت. دهن بک باز موند. لعنت بهش. واقعاً خوب بود.
سریع خودش رو جمع و جور کرد.
مینگی نیشخندی زد و در کمال صمیمیت گفت:-در ضمن، باهام راحت صحبت کن. فقط یک سال ازت بزرگترم.
بکهیون سری تکون داد.
-باشه. من فردا بهت خبر میدم.
-منتظرم.
مینگی گفت و به بکهیون اشاره کرد از سر جاش بلند بشه.
-نظرت چیه یه نگاه کلی به بار بندازیم؟ هوم؟ یه گلویی هم تر کنیم.
بکهیون کنار اون پسر واقعاً معذب بود اما به روی خودش نیاورد و لبخند دعوت کنندهای زد.
با هم به سمت کانتر رفتن و در حالی که روی صندلیهای بلندی مینشستن، مینگی قسمتهای مختلف بار رو با دست نشونش میداد و بکهیون از اینکه توی کل بار نمیچرخن، خوشحال بود.
از سرویس بهداشتی گرفته تا دنس فلور و اتاقهای وی آی پیای که طبقهی بالا بودن. همهی جزئیات رو جوری برای بک توضیح داد که انگار مطمئن بود پسر همین الانش هم پیشنهادش رو قبول کرده.-چی میخوری، بک؟ میتونم بک صدات کنم؟
مینگی پرسید و بکهیون سری تکون داد.
-بله، ایرادی نداره. من...
نگاه کنجکاوش رو به سمت قفسهی مشروبها و نوشیدنیها برد. ظرفیت الکل بکهیون داغون بود. واقعاً داغون بود.

YOU ARE READING
『𝐌𝐚𝐲𝐛𝐞 𝐘𝐨𝐮 𝐀𝐫𝐞 𝐌𝐲 𝐇𝐨𝐦𝐞』
Fanfiction«زندگی دو دوست که از مدتها پیش به هم گره خورده. بکهیونی که عاشق چانیوله و چانیولی که از عشق به همجنس فراریه. اما این فقط ظاهر قضیه است و کی واقعا از دل چان خبر داره؟ » «تهیونگی که جئون جونگکوک رو میپرسته و جونگکوکی که اون رو فقط یک مزاحم میبینه...