با خستگی کتفش رو مالید و گردنش رو چند بار چرخوند. کف پاهاش درد میکرد. تمام مدت سرپا ایستاده بود.
در حالی که روی مبل راحتِ اتاق کوچیکی که مخصوص لباس عوض کردن بود، نشسته بود، به امشب فکر کرد.
خب، بهتر از چیزی بود که انتظار داشت. توقع داشت یه گندی بزنه و همه رو از خودش ناامید کنه. لبخند کمرنگی روی لبهای بی رنگش نشست. همه چیز واقعاً خوب پیش رفته بود.-چرا لباسهات رو عوض نکردی؟
با صدای تهیونگ به خودش اومد. صاف نشست و به سمتش برگشت.
-انقدر خستهام که حتی جون ندارم لباسهام رو دربیارم.
تهیونگ آروم خندید. کنارش نشست و دستش رو دور گردن بک انداخت.
-عادت میکنی. اگه خیلی خستهای میخوای کمکت کنم؟ به هر حال کارم توی لباس درآوردن حرف نداره.
با نیشخند خبیثی گفت و بک با عجله دستش رو از دور گردنش جدا کرد.
-لازم نکرده تواناییهات رو به رخ من بکشی.
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و چیزی نگفت. کاملاً خودش رو به عقب سوق داد و همونطور بی حرف بکهیونی رو که مشغول باز کردن دستمال گردن از دور گردنش بود، تماشا کرد.
-میشه اونطوری زل نزنی بهم؟
-نچ.
پسر مو قهوهای کلافه آهی کشید. باید باز هم به بیخیالی پناه میبرد.
دکمههای لباسش رو باز کرد و کامل از تنش بیرون کشید. پیرهن طوسی رنگش رو پوشید و برای پوشیدن شلوارش به قدری سریع عمل کرد که خودش هم تعجب کرد.-مینگی گفت بیست و سه سالته.
-اوهوم.
بک گفت و دستی توی موهاش کشید.
-یک سال از من کوچیکتری. از این به بعد هیونگ صدام کن.
-به همین خیال باش.
-چــرا؟
تهیونگ جوری بلند داد زد که انگار در حقش بدجوری بی انصافی شده بود.
-دلم نمیخواد، ته ته.
مخفف اسم پسر رو با لحن شیطنت آمیزی گفت. تهیونگ شونهای بالا انداخت.
-پس هر طور دوست داری صدام کن، بیبی.
-بله، همین کار رو میکنم.
پسر کوچکتر به سمت خروجی اتاق راه افتاد. تهیونگ با عجله از روی مبل بلند شد و پشت سرش راه افتاد.
-داره بارون میاد. چتر داری؟
بکهیون چشمهاش رو با حرص روی هم گذاشت. دقیقاً چرا باید توی تابستون بارون میبارید؟ نه اینکه از بارون بدش بیاد اما توی این موقعیت ازش استقبال نمیکرد.
با بیچارگی نالید:
YOU ARE READING
『𝐌𝐚𝐲𝐛𝐞 𝐘𝐨𝐮 𝐀𝐫𝐞 𝐌𝐲 𝐇𝐨𝐦𝐞』
Fanfiction«زندگی دو دوست که از مدتها پیش به هم گره خورده. بکهیونی که عاشق چانیوله و چانیولی که از عشق به همجنس فراریه. اما این فقط ظاهر قضیه است و کی واقعا از دل چان خبر داره؟ » «تهیونگی که جئون جونگکوک رو میپرسته و جونگکوکی که اون رو فقط یک مزاحم میبینه...