part6
ویو جیمین
سریع گلارو گذاشتم تو اب و تا رفتم تو سالن دیدم جفتشون محو همدیگه شدن
_اهم
یهو با استرس برگشتن سمتم که گفتم
_چرا نمیشینین نمیبینین من گشنمه؟
_اوه حتما ببخشید موچیو هرجفتشون نشستن که اون یکی جعبه پیتزارو جلو جیهوپ گذاشتمو گفتم
_بخور ته برای توعم سفارش داده
یهو جیهوپ با نگاهی قدردان به ته نگا کردو گفت
_ممنون ته واقعا گشنم بود
_اوه کاری نکردمبعد از غذا به پیشنهاد ته نشستیم فیلم ببینیم..
هوپی: ته فیلم عاشقانه ببینیم
_تهیونگ: نهههه من فیلم ماجراجویی میخام ببینم
_هوپی: میگم عاشقانه😤
_تهیونگ: منم میگم ماجراجویی🙄پوکر به جفتشون نگاه میکردم که سر یه ژانر داشتن دعوا میکردن اخرش عصبانی شدمو سی دی فیلم ترسناکو برداشتمو گذاشتم تو دستگاه و گفتم
_حالا جفتتون ساکت بشین تا فیلمو ببینیمویو تهیونگ
_با بیچارگی به جیمین نگاهی انداختم که قطش کنه ولی اون حتا بهم نگاهم نکرد و رو یه مبل دور تر ما نشست.. همینجور که داشتم فیلمو نگاه میکرد یهو یه زن با چهره خونی اومد تو تصویر تلویزیونو جیغ زد که همون لحظه با ترس پریدم بغل جیهوپ و سرمو بین بازوش قایم کردمو با چشمای بسته گفتم.. خواهش میکنم خاموشش کن خواهش میکنمویو جیهوپ
تا تصویر زن اومد نمیدونم چیشد که یهو ته اومد تو بغلم و سرشو بین بازوم قایم کردو گفت خاموشش کنم.. ضربان قلبم از یه طرف بالا رفته بود و از یه طرف دیگ خندم گرفته بود نگاهی به جیمین انداختم که خوابش برده بود ... با شیطنتی که نمیدونم از کجا اوردم گفتم
_فیلمو جیمین گذاشته و من نمیتونم خاموشش کنم و به نظرم که ترسناک نیس.. البته میتونی تا اخر فیلم همینجا تو بغلم بمونی اگه میترسی..یهوسریع از بغلم در اومدو با لپای سرخ شده گفت
_نه نه... نمیترسم.. اما همزمان با حرفش دوبارع صدای جیغ از تلویزیون اومد و دوباره اومد تو بغلم و اروم با خجالت گفت: فقط.. فقط تا اخر فیلم..
خنده ارومی کردمو گفتم
_باشه.. راحت باش......
ویو تهیونگ
اروم چرخیدم و سرمو محکم رو یچیزی فشار دادم.. عاح چقدر نرمه سرمو بیشتر فشار دادم که با شنیدن صدای دورگه جیهوپ چشمام تا اخرین حدش گشاد شد
_عزیزم میدونم سینم نرمه اما داری بم فشار میاری
سریع سرمو از سینش برداشتم و با خجالت گفتم
_ببخشید..
_صبح بخیر
با خجالت به چشماش نگاه کردم و اروم گفتم
_صبح توعم بخیر
با دیدن نگاه خیرش رو خودم سریع گفتم
_من برم جیمینو بیدار کنم..لطفا نظر برای پارت ها فراموش نشه.. امیدوارم که خوشتون بیاد 🥺👈🏻👉🏻
ВЫ ЧИТАЕТЕ
kookmin (my half brother)
Любовные романыجیمین پسری که تو بچگیش از مادرش به دلایلی جدا میشه و با دوستش تهیونگ به امریکا سفر میکنه اما یهو چی میشه بعد از سال ها جیمین دوباره به کره برگرده و با برادر ناتنیش روبرو بشه ....