part47
ویو جیسو
با پرسیدن سوالش نفسم به شمارش افتاد و دستمو به گلوم گرفتم
همون موقع جونگکوک با تعجب برگشت سمت جیمین و به سمتش رفت و قاب عکسو از دستش گرفتو گفت
_ولی این عکس اوما مادر منه جیمین و به من اشاره ایی کردویو جیمین
_با بهت به چشمای جونگکوک نگاه کردم و دنبال یه اثر شوخی تو چشماش بودم ولی با دیدن جدی بودنش با صدای ارومی گفتم
_چی؟
با دادی که زد چشمامو محکم روی هم فشار دادم و دستامو با لرز مشت کردم
_اینننننن قاب عکس مادر منه کسی که اونجا وایساده... منظور تو چیه جیمین ها؟
با صدای یونگی برگشتم سمتش
_اوما.. اینجا چه خبره... و بعد برگشت سمتم و با گنگی نگاهم کردو گفت
_جیمین منظورت چیه که اوما مادرت میشه؟
ناخوداگاه انگار ویندوزم بالا اومده باشه بغض کرده برگشتم سمت زنی که سال ها ولم کرده بود و با با صدای لرزونم گفتم_چطور..چطور تونستی این همه سال ولم کنی و بعد یه خانواده تشکیل بدی بدون اینکه اصلا بدونی بچت سالمه؟ خوب غذا میخوره؟اصلا درسشو داره ادامه میده؟... صدام هر لحظه بالا تر میرفت و بدون توجه به یونگی و جونگکوک که مبهوت بهم نگاه میکردن گفتم
_چجور تونستی این همه سال بدون من دووم بیاری؟ حتا یه لحظه فکر نکردی منم دلم یه پشتوانه میخواد؟ منم دلم میخواد شبا وقتی چشمام از گریه قرمز میشه بغل مادرم باشه تا منو اروم کنه و به اینده امیدوارم کنه؟؟اصلا به اینا فکر کردی؟؟؟ هانننن
_جی.. جیمین.. پسر..
دستمو بالا بردم و با حرصو بغض گفتم
_بعد از اون روز که ولم کردی حق نداری اسممو به زبونت بیاری میفهمی حق نداری.
و با اشکایی که حالا راه خودشونو روی صورتم پیدا کرده بودن به سمت در رفتم که همون لحظه صدای افتادن جسمی روی زمین اومد تا برگشتم دیدم اوما روی زمین افتاده.. نمیدونم چیشد فقط میدونم با سرعت به سمتش رفتم و کنارش نشستمو با نگرانی گفتم
_حا.. حالت خوبه؟
با چشمای اشکی و کشیدش بهم نگاه کردو با بغض روبه بهم گفت
_لطفا نرو.. لطفا به حرفام گوش بده.. لطفا
بهش نگاه کردم و با تردید گفتم
_باشه...
تردید داشتم از شنیدن حرفای کسی که چند سال بود ندیده بودمش تردید داشتم بخاطر موندنم تو این خونه تردید داشتم... اما من دنبال یه جواب بودم.. جوابی که این همه سال فکرمو درگیرش کرده...
BINABASA MO ANG
kookmin (my half brother)
Romanceجیمین پسری که تو بچگیش از مادرش به دلایلی جدا میشه و با دوستش تهیونگ به امریکا سفر میکنه اما یهو چی میشه بعد از سال ها جیمین دوباره به کره برگرده و با برادر ناتنیش روبرو بشه ....