part20
_چ.. را؟
با ترس به چشماش نگاه کردم که اروم اروم چشماش بسته شد... همون موقع یونگی اومد تو سالن و با دیدن جیمین که افتاده رو زمین و سرش تو بغلمه رنگش پرید
_چیشده کوک
نمیدونستم چم شده بود صدام میلرزید و حس میکردم قلبم تیر میکشه با چشمای اشکی به یونگی زل زدمو گفتم
_هیونگ
_جونگکوک.. تو.. تو چیزی تو دسر ریخته بودی
_چط.. ور
یهو با صدای دادش چشمامو محکم روی هم فشار دادم
_جونگکوک دارم میگم چی تو اون دسر کوفتی ریختی
_یک.. یکم کره بادوم زمینی
یهو دیدم با چشمای گشاد شده نگام میکنه با صدای لرزونش گفت
_چیکار کردی کوک چیکار کردی
و تا اومد سمتم تا جیمینو بلند کنه سریع خودم براید استایل بغلش کردمو گفتم
_من میزارمش تو ماشین و سریع از خونه زدم بیرون و یونگیم درحالی ک سوئیچ ماشینو برمیداشت پشت سرم از خونه زد بیرون..
اروم جیمینو رو صندلی عقب گذاشتم و قبل از اینکه از روش بلند بشم ناخوداگاه دستمو رو صورت رنگ پریده و کبودش گذاشتمو گفتم..
_متاسفم1ساعت بعد
رو صندلی بیمارستان نشسته بودیم.. 1ساعت از اون موقعی که جیمینو تو اتاق برده بودن میگذشت...دستمو تو موهام فرو کردمو سرمو به دیوار تکیه دادم..ویو یونگی
تا دکتر یانگ از اتاق جیمین اومد بیرون از جام بلند شدم که جونگکوک هم همزمان با من بلند شد سریع به سمتش رفتیم که گفتم
_چیشد دکتر.. حالش خوبه؟
عینک مستطیلی شکلشو روی دماغش جابجا کردو یه نگاه به منو جونگکوک که با نگرانی نگاهش میکردیم انداخت و روبه من گفت
_بله حالشون خوبه اما باید بیشتر حواستون بهش باشه چون اگه این اتفاق یه بار دیگ بیوفته باعث خفگی یا مرگ بیمار میشه.. و اینکه تا چند ساعت دیگ مرخص میشن و برای تحویل برگه دارو لطفا با من بیاینویو جونگکوک
تا یونگی با دکتر یانگ رفت به سمت اتاق جیمین رفتم و اروم در اتاقو باز کردم و پشت سرم بستم و برگشتم سمت تختی که جیمین روش خوابیده بود و با قدم های کوتاه و اهسته به سمتش رفتمو رو صندلی که کنار تختش بود نشستم... نگاهم به انگشتای کوچیکو ظریفش کشیده شد ناخوداگاه دستاشو بین دستای بزرگم گرفتم و نگاهمو به صورتش دادم... پشیمون بودم از اینکه این کاره بچگانرو انجام داده بودم..نمیدونم اون لحظه چم شده بود..
با خستگی سرمو گذاشتم رو دستش و همینجور که دست کوچیکش بین دستام بود چشمام روی هم افتاد..کامنت و ووت یادتون نره.. لطفا حمایتم کنید.. چون به انرژیتون نیاز دارم 🥺🦋

YOU ARE READING
kookmin (my half brother)
Romanceجیمین پسری که تو بچگیش از مادرش به دلایلی جدا میشه و با دوستش تهیونگ به امریکا سفر میکنه اما یهو چی میشه بعد از سال ها جیمین دوباره به کره برگرده و با برادر ناتنیش روبرو بشه ....