*Smut*
Woman: harry styles
XXX.XXX.XXX
بعد از چند دقیقه اومدم توی خونه ولی نتونستم خودم رو به اتاق هری برسونم. فقط توی نشیمن روی یه مبل تک نفره نشستم و سرمو با دستام گرفتم.من الان به یه ذهن خالی نیاز دارم.
/مگان؟
صدای هری منو به خودم اورد.
/تو اون بیرون اصلا حالت خوب نبوو و کوین هم نزاشت بیام پیشت. باز اون عوضی چیکار کرده؟
/هری.
صدام میلرزید. من چه مرگمه؟ سرمو گرفتم و محکم فشار دادم.
/ مگان اروم باش.
اروم ساق دستامو گرفت و پیشونیمو بوسید
/منو ببین. منو نگا کن.
وقتی نگاهش کردم حس میکردم هم ارومم و هم عذاب وجدانم هزار برابر شده.
/چی شده عزیزم؟
/خیلی چیزا...
"""""""""""""
بعد از تعریف کردن همه ماجرا با هری رو تختش دراز کشیدم. تخت کنارم فرو رفت. چشای سرخمو باز کردم و شونه های پهن و مردونشو دیدم که پشت به من نشسته بود. اروم دستمو سمتش دراز کردم و روی پهلوی ماهیچه ایش کشیدم.
/هری.
/بله؟
برگشت سمتم. اون دوتا جنگل وحشی روی صورتش داره.
/من ناراحت نیستم از انتخابم. ولی عذاب وجدان دارم.
/من نمیخوام اون اتفاقی که برای مامانت افتاده برا تو هم بیوفته.
/قرار نیست اون اتفاق دوباره بیوفته. تو اینجایی... ازم مراقبت میکنی.
صداهامون اروم بود. با جمله اخرم لبخند کوچیکی روی لباش نشست.
/ما برای هم اینجاییم. وگرنه هرکدوممون هزارتا دلیل برای خودکشی داشتیم.
ارومتر از قبل ادامه دادم. یکم نگاش کردم و بعد از چند ثانیه اب نباتی که بهم داده بود تا با خوردنش فشارم رو بالا بیارم رو وارد دهنم کردم و پا شدم رفتم سمت دیوار شیشه ایش.
خودمو بغل کرده بودم و به بیرون نگاه میکردم. حس کردم دوتا دست اروم پهلو هامو گرفت و منو به یه بدن تخت چسبوند.
لبخند کمرنگی زدم و چشامو بستم. حس لباش روی گردنم عجیب بود. اروم بوسه های خیس و چسبناک و طولانیی روی گردنم میزاشت و پهلوهامو گرفته بود.
شاید این خیلی یهویی باشه ولی من اماده هر کاریم که اون بخواد.
اروم چوبه ابنباتمو گرفت و از دهنم بیرون کشید و یه گوشه پرت کرد. برگشتم سمتش. چشماش عین تیکه های زمرد برق میزدن. روی انگشتای پام بلند شدم و لبامو به لبای صورتی و نرمش چسبوندم.
YOU ARE READING
Girl of the darkness
Fanfictionاین منم... ((مگان)) دختر سختی... درد... مراقب دلت باش... عشق همه چیزت رو عوض میکنه... باعث میشه قوانینتو زیر پات بزاری... درام/عاشقانه/ترسناک