(part 34)your new nightmare

223 27 17
                                    

مگان نقش اصلیه نه هری. یعنی اگه هری بمیره هم داستان ادامه داره.

SKY FALL : ADELE

{♡}{♡}{♡}{♡}
لویی کل بدنش میلرزید.
/اگه بفهمن اونه میکشنش...
/لویی حرف بزن. کی بود؟

اینو سرش جیغ کشیدم. آب گلوشو به زور قورت داد. خیلی آروم گفت
/اون... جرارد بود.
/تو داری مسخره میکنی. اگه مگان بفهمه...
/اگه مگان بفهمه... جمجمشو له میکنه...
/من مطمعنم به له کردن جمجمش راضی نمیشه.... اون کابوس هرشب جرارد میشه...

تقریبا داشتم سکته میکردم.
/یادت میاد روزی که گفتم اسکیت بوردامون گم شد اون دختری که توی نقاشیات بود رو دیدم؟
/آره..
/اون روز جرارد خیلی مست بود... با سیسی(CC) و جنینکس ( jeninxx ) و اندری (andry ) اونجا بودیم. مگان اومد سمت ما. میخواست زنگ بزنه به داداشش گوشی نداشت. من سرم توی موبایلم بود متوجه نشدم که اون اومد. جرارد به شکم مگان دست میکشید و میخواست به خودش نزدیکش کنه که مگان رو سمت خودم کشیدم. اون خیلی راحت بهم گفت که یه گوشی میخواد برای زنگ زدن. ولی اون جرارد احمق... باز اومد سمتش و روی بدنش دست کشید. اونقدر بد از این حرکتش تکون خوردم که نمیتونی باور کنی. لویی مگان خیلی راحت روی جرارد چاقو کشید. یه مشت به صورتش زد که حاظرم قسم بخورم اگه مشتی که به جرارد زد رو به من میزد درجا میمردم. اگه بفهمه کار جرارد بود اونو زنده نمیزاره...

داستان از زبان مگان

عملش تموم شده بود و توی اتاق بستری بود. میخواستم ببینمش. میخواستم بغلش کنم. یه بار دیگه صداشو بشنوم. ببوسمش و بهش بگم که عاشقشم. حالم خیلی بد بود.
/لیام من میخوام هری رو ببینم.
/اونا بهت اجازه نمیدن.
/من.... الان... هری رو میبینم.... چه به زور برم تو... چه اجازه بدن... من هری رو میبینم.

اینو داد کشیدم و ازشون جدا شدم. با سرعت سمت بخش I.C.U رفتم. یکی از پرستارا رو دیدم سریع رفتم سمتش.
/ببخشید.
/بفرمایید.
/یه پسر تازه عمل شده. هری استایلز. من دنبال اتاقشم.
/ایشون بستری هستن. نمیتونین اونو ببینید. اون توی کماست
/من باید ببینمش.
/متاسفم.
/دارم میگم بااااید.
/منم میگم نمیشه
/لطفا... بزار ببینمش.... فقط چند دقیقه...
/نمیشه خانوم. من اجازه این کارو ندارم.
/لطفا... خواهش میکنم بزارین ببینمش.

لباسشو گرفتم و با التماس شروع به گریه کردم.پوفی از سر کلافگی کشید و گفت
/چه نسبتی باهاش داری؟
/من دوستشم.
/نمیشه
/لطفا لطفا لطفا بزار...

یکم به دور و برش نگاه کرد و با نگرانی بهم خیره شد.
/میبرمت فقط سر و صدا نکن و دردسر نساز
/ممنونم

دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند. قدش بلند بود و بدن ظریفی داشت، مو های لخت و بلوندش دم اسبی بسته شده بود. چشمای سبز درشت و لب های نازکی داشت. اون دختر قشنگی بود. سریع به اتاق هری رسیدیم.
/فقط سر و صدا نکن. من حواسم هست. وقتی دیدی من دارم بلند بلند حرف میزنم برو و یه جا قایم شو.

Girl of the darknessOnde histórias criam vida. Descubra agora