"68"

20K 2K 3.2K
                                        

گایز قبل از شروع چپتر جدید فقط خواستم بگم که این چپتر کلا برای جنسن و میشاست و لری نداره...اما حرف برای گفتن داره...

نمیدونم اما شاید بعضی ها داستان مربوط به این دو نفر رو دوست نداشته باشن و دلشون نخواد بخونن...

اما فقط خواستم بگم من برای نوشتن داستان جنسن و میشا هم درست به اندازه نوشتن داستان لری وقت و انرژی میذارم و به همون اندازه دوستشون دارم...

پس اگه دوستشون ندارین من ناراحت نمیشم که نخونین و خواستم همین اول بهتون بگم☺...

این خیلی بهتر از اینکه که راجبشون بد و بیراه بخونم و اخرش هم اعتراض بشنوم که چرا لری نداشت و احساس بدی بهم دست بده...

من تمام شخصیت هایی که خلق میکنم رو دوست دارم و مطمئنم اگه شما هم برای کار من ارزشی قائل باشین دوستشون دارین❤

پس برای اونایی که میخونن لطفا ووت و کامنت فراموش نشه💙💚

بریم سراغ چپتر:

*********

زمزمه های خفیف و نامفهوم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

زمزمه های خفیف و نامفهوم...صدای قدم برداشتن های سبک یا سنگین...یه صدای ناآشنای زنانه...صدای ضعیف باز و بسته شدن در...

پلک های سنگین و بی حسش رو به آرومی از هم باز کرد...بی رمق و گیج چندبار پلک زد تا بتونه اون پرده ی تاریکی که راه چشم هاش رو سد کرده بود کنار بزنه...

حس عجیبی داشت...حس معلق بودن بین زمین و آسمون...به همون اندازه سبک و به همون اندازه بی حس...

دوباره و دوباره پلک زد...نگاه کم سو و تارش روی سقف سفید اتاق و اون چراغ های مستطیلی شکل پرنور ثابت موند...

گیج و منگ بود...شناختی از اون محیط نداشت...انگار که بدنش توی گودالی پر از سیمان خیس گیر افتاده بود و نمیتونست حتی یکی از انگشت هاش رو تکون بده...

لب های خشکش رو آروم و بی صدا باز و بسته کرد و تلاش کرد تا دستش رو حرکت بده...

Always You [L.S] ~ By Miss XWhere stories live. Discover now