😂با لبخند وارد شوید😂
مرسی از تمام کامنتای قشنگی که برام میذارین😍
لاو یو💚💙
*****
زین:گاد...من از درخت کریسمس متنفرم...حتما باید بخریمش؟...
زین برای هزارمین بار غرغر کرد و تلاش کرد تا نظر بقیه رو راجب خریدن درخت کریسمس عوض کنه...
لویی با ذوق و شیفتگی یکی از عروسکای کوچیک و کیوت بابانوئل رو از روی قفسه های چوبی فروشگاه برداشت و خندید...
لویی:خفه شو زین...این کریسمسه و ما حتما یه درخت کریسمس میخریم...
هری گوی بلورین برفی که توی دستش بود رو بین انگشت هاش چرخوند و به لویی نزدیک شد...به عروسک توی دست های لویی نگاه کرد و با لبخند زیرگوشش زمزمه کرد...
هری:ازش خوشت میاد؟...
لویی خندید و عروسک رو جلوی صورت هری تکون داد...
لویی:خیلی کیوته...فکر میکنم تو وقتی پیر بشی این شکلی میشی...
هری ابروهاش رو بالا انداخت و چشم هاش رو برای لویی گرد کرد...
هری:واقعا ازت ممنونم...
زین از پشت سر بینشون سرک کشید...
زین:به نظر من که هری بیشتر به کرمپوس شباهت داره تا بابانوئل...
لویی شکلکی تحویل زین داد و با آرنج سقلمه ی محکمی به شکمش زد...
لویی:خفه شو دوست پسر خودت شبیه کرمپوسه...
لیام از طرف دیگه ی فروشگاه اعتراض کرد...
لیام:هی...چرا منو قاطی میکنین؟...
لویی خندید و شونه هاش رو بالا انداخت...مجددا نگاهش رو سمت هری چرخوند و به گوی برفی توی دست هاش خیره شد...
لویی:خدای من نگاهش کن هری...این خیلی خوشگله...
هری لبخندی زد و به آرومی کلید زیر گوی رو کوک کرد و اجازه داد تا صدای موزیک قشنگ و آرومش فروشگاه رو پر کنه...
هری:همیشه عاشق اینا بودم...
لویی با لبخند گوی رو از دست های هری گرفت و به ریختن آروم دونه های سفید برف روی درخت داخل گوی چشم دوخت...
لویی:این خیلی قشنگه...
هری با لبخند شیرینی پیشونی لویی رو بوسید و زمزمه کرد...
هری:پس میخریمش...
لویی با ذوق خندید و روی پنجه ی پاهاش ایستاد تا گونه ی هری رو ببوسه...
این اولین خرید کریسمسش بود...یعنی اولیش که نه...در واقع اولین خرید کریسمسی که لویی داشت توی حافظه ی خالیش ثبت میکرد...

JE LEEST
Always You [L.S] ~ By Miss X
Fanfictieهری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو...