Always You [L.S] ~ By Miss X

"76"

نفس عمییییق...

بسته ی دستمال کاغذی و پارچ آب پَرتخال آماده...

و پلی کردن آهنگ:

Good enough__little mix

کامنت و ووت و انرژی لطفا فراموش نشه💚

******

ماری:هری...هری یه لحظه صبر کن...

ماری تقریبا فریاد کشید و تلاش کرد تا توجه هری رو قبل از پیاده شدن از ماشین جلب کنه اما هری عملا اعتنایی نکرد...

بدون اینکه حتی ماشین رو خاموش کنه یا در رو ببنده پیاده شد و قدم های بلندش رو به سمت اون عمارت نفرت انگیز سوق داد...

جایی که نگهبان های دن کنار اون دروازه ی آهنی غول پیکر ایستاده بودن تا مانع ورود هری بشن...

ماری نگاه نگرانی به زین که روی صندلی عقب نشسته بود انداخت و بعد بی معطلی از ماشین پیاده شد تا خودش رو به هری برسونه...

هری جلوتر و جلوتر رفت...تا جایی که حالا دقیقا روبروی اون دروازه ی ترسناک لعنتی ایستاده بود...

نگاه پر از خشم و نفرتش رو به نگهبان هایی که سد راهش شده بودن دوخت و از بین دندون های قفل شده ش غرید...

هری:میخوام دن رو ببینم...

نگبهان قدمی به جلو گذاشت و نگاه سردش رو به هری دوخت...

_نمیتونیم اجازه بدیم بری داخل...رئیس ممنوع کرده...

هری دندون هاش رو محکم تر روی هم فشار داد و تقریبا به سمت نگهبان هجوم برد...اسلحه ش رو بی معطلی از پشت کمربندش بیرون کشید و لوله ی سردش رو روی پیشونی نگهبان گذاشت...

باعث شد تا دو نگهبان دیگه در کسری از ثانیه اسلحه هاشون رو بیرون بکشن و به سمت هری نشونه بگیرن...

ماری:هری...ولش کن...اسلحه هاتون رو بیارین پایین...

ماری با عصبانیت تقریبا جیغ کشید و تلاش کرد تا هری رو از نگهبان جدا کنه اما هری دیوونه تر از این حرف ها بود که بخواد حتی برای لحظه ای نگران اسلحه هایی که سمتش نشونه رفته بودن باشه...

اسلحه ش رو محکم تر به پیشونی نگبهان فشار داد و نگاه سرد و شیشه ایش رو به چشم های مرد دوخت...

هری:اهمیتی نمیدم که اون رئیس عوضیت چه دستوری داده...من باید برم اون تو...و تو هم قراره همین الان از سر راهم بری کنار...فهمیدی؟...

نگهبان مصرانه چشم هاش رو چرخوند و سری به نشونه ی مخالفت تکون داد...

_بهت که گفتم...ما دستور داریم به شما اجازه ی ورود به عمارت رو ندیم...پس همین الان از اینجا برین...

هری هیستریک خندید و از نگهبان فاصله گرفت...قدمی به عقب برداشت و با صدای بلند فریاد زد...