ساجده مهلاها و عادله مهلاهای عزیز...
آره اسم جدید براتون انتخاب کردم...ساجده مهلا دختران عادله مهلا پسران...
چپتر جدید را برایتان به ارمغان آورده ام
باشد که لذت ببرید و خرسند شوید...
کامنت و ووت هم لطفا فراموش نشه اش است بخونم ذوق کنم😍😂
Song for this chapter:
See you again___wiz khalifa
***********
ماری:زین راستش رو بهم بگو...تو واقعا نمیدونی لیام یهو کجا گذاشت رفت یا میدونی و داری از ما مخفیش میکنی؟
ماری درحالی که نگاه مشکوکانه ی چشم های باریک شده ش رو به پسر شرقی دوخته بود برای هزارمین بار سوالش رو تکرار کرد و باعث شد تا زین کلافه آهی بکشه و صورتش رو میون دست هاش پنهان کنه...
زین:ماری قسم میخورم اگه یکبار دیگه این سوال لعنتی رو تکرار کنی دیگه به اینکه خواهرمی اهمیتی نمیدم و یه تیر خالی میکنم توی مغزت...
با لحنی عصبی و آشفته گفت و بعد از روی کاناپه بلند شد و بی هدف به سمت دیگه ای از خونه قدم برداشت...
ناخن انگشت شستش رو حریصانه به دندون گرفت و یک بار دیگه گزینه ی تماس رو لمس کرد و گوشی رو نزدیک گوشش نگه داشت...
با رد شدن بی نتیجه ی بوق های آزاد زیرلب فحشی نثار لیام کرد و گوشی رو با حرص از گوشش فاصله داد...
زین:قسم میخورم وقتی برگرده خونه کاری میکنم که خاطره ی ریختن مایع ظرفشویی توی غذاش براش تبدیل به زیباترین خاطره ش بشه...
نایل:میدونین چیه؟...واقعا خوشم میاد وقتی میبینم زین حتی توی تصوراتشم نمیتونه تهدید کنه که لیام رو به فاک میده...دیس بوی ایز عِه باتم هاه...
نایل با لودگی همیشگیش گفت و بعد با خودش خندید...اما خنده روی لب هاش خشکید زمانی که زین به سمتش سر چرخوند و نگاه عصبی و تهدید آمیزی تحویلش داد...
زین:اصلا زمان خوبی رو برای شوخی کردن انتخاب نکردی هوران...
نایل به آرومی لبخند روی لب هاش رو جمع و جور کرد و مظلومانه سرش رو پایین انداخت و به ور رفتن با ریشه ی بلند شده ی کنار ناخنش مشغول شد...
نایل:انگار تقصیر منه که باتمه...
با صدای آرومی زیرلب زمزمه کرد و تقریبا از جا پرید زمانی که ماری با آرنجش سقلمه ی تقریبا محکمی به پهلوش وارد کرد...
چشم غره ای تحویل چشم های آبی پسر داد و بعد آهی کشید و نگاهش رو دوباره به سمت زین چرخوند...
ماری:اصلا بهت نگفت که داره کجا میره؟...هیچ توضیحی نداد؟
زین همونطور که پوست گوشه ی لبش رو حریصانه میجوید سری به نشونه ی مخالفت تکون داد و قدم هاش رو مجددا به سمت مبل ها برگردوند...

ŞİMDİ OKUDUĞUN
Always You [L.S] ~ By Miss X
Hayran Kurguهری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو...