کامنت و ووت و انرژی لطفا یادتون نره
song for this chapter:
thinking out loud___ed sheeran
***********
زین:خب؟...کال می بای یور نیم یا آنابل؟...کدومش رو بذارم توی دستگاه؟
صدای زین همزمان با به پایان رسیدن جملات خبرنگاری که جزئیات قتل سایمون و دن رو بازگو میکرد توی سالن پیچید و اون پسر به همراه فیلم هایی که توی دست هاش خودنمایی میکردن قدم به داخل سالن گذاشت...
نایل درجوابش نیشخندی زد و ریموت رو به سمت تلویزیون گرفت...صداش رو کمی پایین آورد و بعد گفت:
نایل:یکم دیر رسیدی زین...اخبار جالبی رو از دست دادی.
زین فورا سرش رو بالا گرفت و با ابروهایی درهم کشیده به صفحه ی تی وی چشم دوخت...در ثانیه ای کف دستش رو روی قفسه ی سینه ش گذاشت و تند تند پلک زد و با چهره ای غمگین و ناراحت گفت:
زین:اوه خدای من...دن اسمیت و سایمون کاول به قتل رسیدن؟...خدایا چقدر بی رحمانه...کدوم عوضی تونسته این کار رو در حق اون دوتا مرد دوست داشتنی انجام بده؟
لویی با صدای آرومی به لحن تمسخر آمیز زین خندید و بدنش رو روی مبل بیشتر توی آغوش هری جمع کرد...دستی که روی شکم هری بود رو بالاتر برد و به قفسه ی سینه ی اون پسر رسوند و بعد جواب داد:
لویی:ما هم واقعا از شنیدنش ناراحت شدیم زین...اون دو نفر واقعا برای ما عزیز بودن...امیدوارم که روحشون در آرامش باشه.
نیشخند معنی داری گوشه ی لب های هری رو بالا برد و سرش رو برای نگاه کردن به بیبی ش کمی کج کرد...
دستش رو آروم روی دست لویی که نوازش وار روی قفسه ی سینه ش کشیده میشد گذاشت و بعد انگشت هاشون رو توی همدیگه قفل کرد و با لبخند شیرینی به چشم های آبی رنگ لویی خیره شد...
ماری:آره...البته اگه جهنم آرامش رو به آپشن های جدیدش اضافه کرده باشه.
ماری گفت و صدای خنده ی بلند زین و لیام و نایل در ثانیه ای تمام خونه رو پر کرد...
بعد از مدت ها این اولین باری بود که میتونستن از ته دل و با تمام وجود بخندن بدون اینکه فکر آزاردهنده ای لبخند رو از لب هاشون بدزده...
زین:خب نگفتین...کدوم فیلم رو بذارم توی دستگاه؟
زین سرانجام پس از لحظاتی خندیدن همونطور که قدم هاش رو به سمت پلیر سوق میداد پرسید و بعد مقابل تی وی روی زمین زانو زد تا بتونه فیلم انتخابیشون رو توی پلیر قرار بده...
هری بی تفاوت نفس عمیقی کشید و شونه هاش رو بالا انداخت...لب هاش رو برای ثانیه ای کوتاه به شقیقه ی لویی چسبوند و بعد از اینکه بوسه ی کوتاهی روی شقیقه ش به جا گذاشت جواب داد:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Always You [L.S] ~ By Miss X
Hayran Kurguهری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو...