"119"

18.6K 2.2K 6K
                                    

سلام نونیاااااا...

من آمده ام با به چپتر طولانی دیگه چون تقریبا همتون خواستین که چپترا کوتاه نشن و منم به خواسته تون احترام میذارم...

پس شما هم لطفا روند خوب چپتر پیش رو حفظ کنین و من رو اذیت نکنین(چپتر قبل متوجه شدم چندتا تنبل داشتیم😑)

اگه همینجوری خوب پیش بریم احتمالا از این به بعد هفته ای دوبار آپ داریم پس لطفا نونیای خوبی باشین‌...

خب حالا بریم سراغ چپتر جدید...

از واجبات این چپتر:
یک تشت آب قند و بیست و هشت باکس دستمال کاغذی و دور نگه داشتن تمامی وسیله های خطرناک😭😭😭

Song for this chapter:

Birdy___not about angels

********

دیدمت و یقین پیدا کردم که فرشته ها هم گاهی از آسمان به زمین سقوط میکنند...
با وجود تو بود که به وجود فرشته ها ایمان آوردم...
و اکنون که تو دیگر اینجا نیستی
تکلیف فرشته ها و باورِ من چه می شود؟...

*****

ماری:هنوزم فکر میکنم تنها رفتنتون احمقانه ترین کار ممکنه...حداقل اجازه بدین من و نایل همراهتون بیایم...

شنیدن صدای غمگین و نگران ماری باعث شد تا تریس کلافه آهی بکشه و به جمله ای که از دو شب گذشته احتمالا بیشتر از دو هزار بار به گوشش خورده بود بی صدا بخنده...

نگاهش رو سمت چهره ی نگران دختر مومشکی چرخوند و گفت...

تریس:ماری...اینجوری نیست که بخوایم بریم تعطیلات مگه نه؟...این کاریه که فقط از من و انسل برمیاد نیازی نیست شما خودتون رو درگیرش کنین...

تریس گفت و جوابش حتی ذره ای از نگرانی های ماری کم نکرد...پوست خشک شده ی لبش رو حریصانه جوید و قدمی به تریس نزدیک تر شد...

ماری:من فقط نمیتونم این احساس نگرانی کوفتی رو نادیده بگیرم...حس خوبی به اینکه قراره تنهایی برین به اون خراب شده ندارم...لعنتی اگه این به خاطر هری نبود اصلا اجازه نمیدادم دست به چنین حماقتی بزنین...

تریس لبخندی زد و بند کوله ی نه چندان بزرگش رو روی شونه ی راستش انداخت...از روی زمین_جایی که زانو زده بود تا برای آخرین بار خرت و پرت های داخل کوله ش رو چک کنه_ بلند شد و لبه ی بالا رفته ی تیشرتش رو مرتب کرد...

تریس:ما داریم اینکار رو برای هری انجام میدیم ماریا...و برای زندگی هممون...نمیتونیم که فقط دست روی دست بذاریم و منتظر باشیم که یه معجزه نجاتمون بده مگه نه؟...

تریس برای هزارمین بار صبورانه تلاش کرد تا دلواپسی های ماری رو از بین ببره و بعد همراه لبخندی بازوش رو نوازش کرد...

Always You [L.S] ~ By Miss XDove le storie prendono vita. Scoprilo ora