"99"

22K 2.2K 5.9K
                                    

نونیاااااااا...

جیغ نزنین خب بالاخره اومدم دیگه عه😂

میدونم اپدیتا طول میکشن ولی بخدا اگه یه روز جای من زندگی کنین بهم حق میدین که حتی وقت برای سر خاروندن نداشته باشم...خلاصه شرمندتونم❤

دیگه بریم سراغ چپتر جدید و همین اول بگم این چپتر،چپتر تولد یک سالگی آلویز یوئه پس کامنت و انرژیتون خیلییی زیاااااد باشه ها

لطفا با ممد وارد شوید😂

Song for this chapter:

You are the reason__calum scott

*********

+هیچوقت از دوست داشتنش پشیمون شدی؟...

_هرگز...عشق بزرگش اونقدر قلبم رو پر کرده بود که جایی برای احساسی به نام پشیمونی باقی نمیذاشت...

********

لویی:نسکافه؟...

لویی با صدای آرومی پرسید و لیوان سرامیکی نسکافه ی داغش رو بین انگشت هاش چرخوند و بازوی راستش رو به چهارچوب آشپزخونه تکیه زد...

نگاهش رو به هری که مقابل تلویزیون خاموش روی مبل مچاله شده بود و زانوهاش رو توی بغلش گرفته بود دوخت و پوست حساس لبش رو جوید...

هری:نه...

هری با صدای زمزمه واری جواب داد و لبهاش با بی میلی باز و بسته شدن...

چونه ش رو دوباره روی زانوهاش گذاشت و بدون اینکه نگاهش رو از صفحه ی تیره و خاموش تلویزیون بگیره مجددا سکوت مزخرف و تلخش رو در آغوش کشید...

لویی با کلافگی آهی کشید و چشم هاش رو چرخوند...مقداری از نسکافه ش رو مزه مزه کرد و چند قدم جلوتر گذاشت...

لویی:خب...هات چاکلت؟...یا یکم قهوه؟...

هری:نه...

هری اینبار با صدای آروم تری جواب داد و انگار که تصویر جذابی روی اون صفحه ی لعنتی باشه کماکان نگاهش رو به تی وی دوخت...

لویی لبهاش رو با حرص روی هم فشار داد و چشم هاش رو تنگ تر کرد...

جلوتر رفت و پشت مبل ایستاد و به تقلید از هری نگاهش رو به صفحه ی خاموش تی وی دوخت...گوشه ی لبهاش رو کج کرد و با تمسخر کنایه زد...

لویی:هممم...فیلم جالبی به نظر میرسه...مخصوصا این تیکه ش خیلی خوبه...

هری نفس آروم و کوتاهی کشید و اینبار بدون باز کردن لبهاش صدای نامفهومی رو از حنجره ش آزاد کرد...

هری:همممم...

لویی کلافه و عصبی از رفتار اعصاب خورد کن هری و سکوت مزخرفش لبهاش رو با حرص روی هم فشار داد و لیوان نسکافه ش رو روی میز گرد کنار مبل کوبید...

Always You [L.S] ~ By Miss XDonde viven las historias. Descúbrelo ahora