"54"

28.1K 1.9K 4.4K
                                    

کاور را بسیار بسیار بسیار دوست میدارم😭😭

لطفا با انرژی وارد شوید...کامنت فراموش نشود...وگرنه ناتی رو به عقد تک تکتون درمیارم...
اوکی بای😂😂

***

لویی تکه چوب نازکی که توی دستش بود رو میون شعله های آتیش کوچیک و گرمی که هری جلوی کلبه روشن کرده بود فرو برد...

هیزم های نیمه سخته سوخته رو بهم ریخت و با لبخند به رقص شعله های قرمز چشم دوخت...

سومین شب از سومین روز مسافرت شیرین و پر از آرامششون به آرومی به پایان میرسید...

مسافرتی که یقینا خاطراتش قرار بود تا ابد توی ذهن هردوشون باقی بمونه...

همه چیز اینجا خیلی خوب بود...و اگر دست لویی بود دلش میخواست همراه هری تا ابد همین گوشه ی دنیا زندگی کنن و به دنیای واقعیشون برنگردن...

نفس عمیقی کشید و از جا بلند شد...با قدم هایی آروم سمت درخت های بزرگ و غول پیکری که جاده رو به جنگل قرمز متصل میکردن قدم برداشت...

سوز و سرمای هوای شب باعث شد تا آستین های سوییشرت گشاد هری رو تا نوک انگشت هاش پایین بکشه و بازوهاش رو توی بغلش جمع کنه...

کنار یکی از درخت ها ایستاد و به تنه ی قطورش تکیه زد...

نفس عمیقی کشید و سرش رو سمت آسمون گرفت و به ستاره های کوچیکی که توی تاریکی شب سو سو میزدن چشم دوخت...

با یاد آوری شب گذشته لبخندی روی لبهاش نقش بست...اون ها تمام دیشب رو روی پله های کابین نشسته بودن و صورت های فلکی رو بین ستاره ها پیدا کرده بودن...

هرچند که هری اعتقاد داشت صورت فلکی قو در واقع یه اردکه که دچار سو تغذیه شده...

اونا اونقدر به کارشون ادامه داده بودن تا زمانی که لویی از خستگی روی شونه ی هری به خواب رفته بود و نفهمیده بود که هری کی به تخت برش گردونده بود...

صدای خش خش ضعیفی که از پشت سر شنید باعث شد تا ابروهاش رو در هم بکشه و از درخت فاصله بگیره...

چشم هاش رو باریک کرد و با تردید نگاهش رو بین تاریکی چرخوند...

لویی:هری؟...

جوابی نگرفت...اما صدای خش خش بیشتر شد...

لویی با ترسی آشکار خودش رو عقب کشید و انگشت هاش رو مشت کرد...بین اون تاریکی واقعا چیزی مشخص نبود...

فاک...اگه یه حیوون درنده یا همچین چیزی بود چی؟...

پوست لبش رو با استرس جوید و بازوهاش رو بیشتر توی بغلش جمع کرد و قدم هاش رو سمت کابین چرخوند...

صدای خش خش ها بلندتر شدن...قدم های لویی سریع تر...واقعا فاصله ی زیادی تا گریه کردن نداشت...

Always You [L.S] ~ By Miss XDonde viven las historias. Descúbrelo ahora