For You. "37"

2.8K 621 449
                                    

هوا سرد است و شب تاریک
حال با خیال راحت به آسمان زل میزند
شب را می بیند
نفس میکشد و دوباره...
نامه را میخواند.
نامه ای که رویش با خط زیبایی نوشته شده
"برای تو"

.

"دلم برات تنگ شده..
هیچوقت فکر نمیکردم این جمله رو تا این اندازه درک کنم.

دلم برات تنگ شده و تنها کاری که میتونم انجام بدم، تکرار این جمله ست.

دلم برای تو،
برای همه ی جزئیات صورتت
برای همه وجودت تنگ شده.

وقتی که تو در حال خوندن نامه هستی
یعنی تموم شد..
تو بالاخره تونستی دنیارو با چشم هات روشن کنی؛
بالاخره تونستی ببینی!

ازم متنفری؟
دل کوچولوتو صرف تنفر از من نکن
منو بکش..
منو تو قلبت بکش و راحت زندگی کن.

فقط یه چیزی رو بدون
"من خیلی دوست دارم؛خیلی دیوونتم؛ دارم از نداشتنت میمیرم"
باور نمیکنی؟

حق داری!
آخه تو فهمیدی..
تو فهمیدی من کیم؟
عکسی که از خودم گذاشته بودم و دیدی؟

همون عکسیِ که وقتی خواب بودی داشتم دستاتو میبوسیدم..
ولی مطمئنم تو، منو شناختی.

خیلی خوب شناختی..
آخه، خودت گفته بودی
همون سال ها که من رو بهترین دوستت میدونستی،
گفته بودی من اگه چشم هامو، حافظم رو
حتی اگه خودم رو نشناسم
هیچوقت تورو فراموش نمیکنم.

منو فراموش نکردی و سال ها ازم متنفر بودی
وقت هایی که من داشتم از عشقت دیوونه میشدم
تو از من متنفر بودی.

در حالی که من مشغول بوییدن گردنت و بوسیدن چشم هات بودم
تو از من متنفر بودی..

قلبِ من؟
تو حتی موقع گفتن "دوست دارم"
از من متنفر بودی.

خیلی بی انصافم،خیلی عوضیم
میدونم قلبِ من میدونم
ولی حتی دلم برای لوتی تنگ شده.

من خیلی بهش بد کردم
اونو کشتم
روحشو به قتل رسوندم.

اون زیبا بود
هیچوقت اینو انکار نکردم
اما من..
درگیر احساسات احمقانه ی خودم بودم
احساساتی که نداشتم
احساساتی که به قتل رسیده بودن.

Look at me [L.S]Where stories live. Discover now