وابسته شدن و دل بستن به چیزی که هیچ وقت اتفاق نمیفته سمِ کشنده ایه..
دل خوش کردن به امیدی که نه شروعی داره و نه پایانی بی فایدست..با همه درد و رنج هایی که لویی از سر گذروند هنوزم دنیای اون از امید پر بود و میتونست گاهی اوقات صورتی بودنِ دنیای اطرافش رو تصور کنه..
اما دنیای هری..
اون انتظار داشت دنیای سیاهی داشته باشه و توی سیاهی غرق شه ولی..
دنیای اون قهوه ایه
دنیایی که هم رنگ سوخته شدنه..
سوزوندن و تباه شدن..
آتیش گرفتن و نابود شدن..اون یه مهره سوختست..
یه آدم تباه که میدونه همه چی یه خیاله..زندگی همینه بُرد و باخت داره..
اما نه هر زندگی ای..
هری با باختن به دنیا اومده و برای نسوختن جنگیده..اون جنگید ولی..
با باختی که جزوی از زندگیش بود..
در واقع اون با خودش جنگید و خودش رو شکست داد..دو نوع زندگی داریم..
یکی با تصور کردن چیز های امیدوار کننده زندگیش رو میگذرونه و با آدم های زیاد و موفقی روبرو میشه..
خوشحاله و شاده و زندگی عالی ای داره..یکی هم با تصور این که دنیا کثیفه بیخیال و ناامید از همه چی زندگیشو میگذرونه..
از همه فاصله میگیره و علاقه ای به آدم های جدید نداره..اما هیچکس نمیدونه و نمیفهمه همه این ها خیاله..
زندگی
دنیا
آدم ها
همه وهم و خیالی هستن که مغزِ فاسد انسان اون هارو ترشح میکنه..چشم هاتو ببند و تصور کن..
در جایی قرار داری که هیچ گونه انسانی در اون وجود نداره..خودت هستی و خودت..
از اول همینطور بوده و هیچ گونه موجوداتی نیست که به اون شباهت داشته باشی و حس میکنی
با همه فرق داری..
به اونجا تعلق نداری و دنیای دیگه ای باید وجود داشته باشه تا بتونی بقیه عمرتو بگذرونی..نا امیدی و خسته..
تنهایی و دلگیر..
هر روز صبح از تخت گرم و نرمت بلند میشی و اطراف رو میگردی تا چیزی شبیه به خودت پیدا کنی..
سال هاست که اینکارو تکرار میکنی..اما یه روز متوجه میشی فقط تویی که به این شکل و قیافه ای..
فقط تو و هیچکس دیگه ای مثلِ تو وجود نداره..
و زود کم میاری..
سریعا میبازی و بیخیال همه چی میشی..و دلیلش فقط این میتونه باشه که تو سال ها با امیدواری زندگیت رو گذروندی..
امید به چیزی که وجود نداشت..امید و توقع آدم رو ضعیف میکنه و جلوی قوی بودنت رو میگیره..
به چیزی امید داشته باش که واقعیه!زندگی واقعی نیست
یه روزی تموم میشه و آدم هایی که اطرافتن
یه روزی برای همیشه از دستشون میدیتو برای این دنیا اومدی که تهش بمیری
این وسط زندگی کردن مثل یه بازی رایانه ایه که وقتت رو پر میکنه تا زمانش برسه..

YOU ARE READING
Look at me [L.S]
Fanfictionتو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed