خب همون اول بگم که اره اصنم از کامنتا راضی نیستم
فقط یه نفر کامنت زیاد میذاره وگرنه همتون هیچی به هیچی😒
این سری تعطیلات بود و منم بیکار بودم نشستم نوشتم اونم اینقدر طولانی دستای خوشگلم درد گرفتن😒
دفعه بعدی واقعا اگه به همین روال پیش بره مجبورم اپ عقب بندازم..میدونین که من روند اپ کردنم خیلی زوده و گاهی هفته ای دوبار اپ میشه و خیلی خیلی کم پیش میاد تاخیری روی روند اپ کردن بیفته...
و یقینا خودتون خبر دارین اگه ووت و کامنت یک فن فیک کم باشه نشونه اینه که از اون داستان خوشتون نمیاد..اره؟
اصنشم قهرم 😒اخطار:[جق شوک!!]😂
*
*
*
*نیمه شب بود و همه جا پر شده بود از سکوت..
سکوتی که مثل همیشه میتونست کر کننده ترین صدا برای گوش هاش باشه..
هوای خنک و نسیمی که از دور دست ها با موهای بلند سرش بازی میکردن و بیشتر به هم میرختنش و اون هیچ متوجه رقص موهاش نبود..در افکار مختلف خودش غرق بود و دلواپسی ای که وجودشو در برگرفته بود باعث میشد پاهاشو از استرس تند تند و عصبی تکون بده و اخم هاش که دیگه عادت همیشگی صورتش شده بودن رو در هم بکشه..
روی پله ی جلویِ خونه پسرک نشسته بود و هرچقدر که در میزد کسی نبود که درو باز کنه و مدام زنگ زدن به گوشی همراهش رو تکرار میکرد..
انگار این روز ها تنها چیزی که حس میکرد دلهره ی بی دلیلی بود که همه ی وجودش رو در بر میگرفت و نمیذاشت اون با خیال راحت به زندگی کسل کنندش ادامه بده..
زندگی ای که از تکرار مداوم اون خسته بود و بی هدف فقط ادامش میداد..
و ادامه دادن به زندگی ای که نه هدفی در اون وجود داره نه انگیزه ای باعثِ خستگی و مردگی روحت میشه..
و امید این روز ها مثل یه گنج یا سنگ قیمتی سخت و ناپیداست..
دیر به دست میاد و زود از دست میره..و اعتراف کردن به این حقیقت که سوختن در جهنمی که همه ازش واهمه دارن رو به نفس کشیدن توی این دنیای سمی ترجیح میده زیادی برای قلب سنگی و ترک خوردش غم انگیزه...
انگار با هر بار نفس کشیدن سم و اسیدِ خالصی استشمام میکنه و وارد بدنش میشه و تمام وجود اون رو با بی رحمی میسوزونه..اون به سوختن گوشت و پوست خودش خیره نگاه میکنه ولی کاری از دستش برنمیاد تا بتونه خودش رو نجات بده..
سوختنی که به روحشم سرایت کرده بود!دلتنگی بیش از حدش برای خواهر و مادرش کلافش کرده بود و نیاز داشت تا انگشت های باریک جمارو لای موهای بلند و فرفریش احساس کنه..

YOU ARE READING
Look at me [L.S]
Fanfictionتو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed