با نگاه عمیق و خیره ش به موجود شیرینی که کنارش نشسته بود نگاه میکرد و گوشه ی لب پسرک و که در حین خوردن بستنی کثیف شده بود پاک کرد..
با یکی دیگه از دستاش موهای لخت و فندقی رنگش رو به سمت بالا فرستاد..به لبخند و چین خوردن گوشه ی چشمش نگاه کرد و دستاشو مشت کرد تا جلوی خودش رو بگیره و جلوی بقیه تک تک اون اثرهای هنری رو نبوسه..
لویی زیر لب تشکر کرد و هری در جوابش بوسه ای پست دست های کوچولوی اون گذاشت
چشم هاشو بست و لب هاشو همونجا نگه داشت..لبشو گاز و از خجالت کمی تو خودش جمع شد..
میدونست الان ممکنه و زین و لیام و نایل بهشون خیره شده باشنهری سرشو بالا اورد و با شصت دستش صورت لویی رو که از خجالت کمی سرخ شده بود نوازش کرد..
به نگاه خیره دوستاش اهمیتی نداد و از جاش بلند شد تا جایی که زین اشاره کرده بود بره..
زین: مختصر و مفید میخوام بهم بگی وات دا فاک هری؟
جمله اخرش با حرص گفت و مچ دست هری رو گرفت
هری: چه مرگته زین..مگه چیشده
با بیخیالی حرف زد و مچ دستشو از دست زین کشید بیرون
زین: هنوز فراموش نکردم دلیل اینجا بودنت رو توصیح ندادی , حالا هم جوری داری با لویی برخورد میکنی انگار..
هری ازت میخوام بهم بگی چه خبره..لطفابا نهایت تلاش سعی کرد با لحن آرومی بگه و متقاعدش کنه
هری: زین..من خب..دلیلی نداره من فقط..اه چرا انقدر سوال میپرسی بهت میگم فقط الان هیچ سوالی ازم نپرس...لطفا.
بعد بدون اینکه منتظر واکنش اون باشه به جای قبلیش برگشت و نایل رو در حال صحبت با لویی دید..
به سمت پشت حیاط رفت و روی سبزه های مورد علاقه ی لویی نشست
نفس عمیقی کشید و چشم هاشو بست..متوجه نشستن کسی کنار خودش شد ولی چشم هاشو باز نکرد..
لیام: میدونی..به هیچ کدوم از ماها ربطی نداره تو اینجا چیکار میکنی..قطعا تو دلایلی برای این کار داری اما خب..ما فقط نگرانتیم و زین..
میدونم که اون خیلی تحت فشار میذارتت چون اون تازه لویی رو پیدا کرده و حق بده بهش!!
من میدونم اون تا چه حد لویی رو دوست داشت و چقدر از فکر کردن به این که اون مرده عذاب کشید..اون موقع من بودم و ذره ذره نابود شدنش رو به چشم دیدم..فقط ازت میخوام جوری باشی که ناامیدش نکنی.لیام مثل همیشه اروم و شمرده حرفاش رو زد و دستش رو روی شونه هری گذاشت..
هری: زین نباید از دستت میداد!
همونطور که چشم هاشو بسته بود زمزمه کرد
لیام: اون منو از دست نداد...ترکم کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/154687791-288-k887219.jpg)
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Look at me [L.S]
Hayran Kurguتو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed