پارت پنجاه و یکم.

149 61 3
                                    

طی شام یا بعد از سکس؟ جونگین مطمئن بود که قرار بود شام بخورن اما بعد از پنج دقیقه جدال درباره‌ی اینکه کجا غذا بخورن، سر از هتلی که قبلا برنامه داشتن اونجا غذا بخورن دراوردن.

شام نیومد و اونا از کل برنامه‌ی شام گذشتن تا خودشونو توی تخت پیدا کنن.

بعد از انجام اونکار وقتی از نظر جنسی راضی بود از گشنگی شکایت نمیکرد.

کیونگسو هم چیزی نمیگفت.

با توجه به اینکه جوریکه این اتفاق افتاده بود مشخص نبود. فقط در رو پشت سرش بست و همه چیز در یک لحظه به یه سمت دیگه چرخید.

ساعت از ۲ شب گذشته بود و وقتی از روی تخت بلند شد، دنبال شلوارش گشت تا گوشیش رو پیدا کنه. چند ساعت پیش وقتی دستش بند بود شنیده بود زنگ میخوره.

کیونگسو زیر ملحفه‌ها پشت سرش وقتی که لب تخت در حالیکه به دنبال گوشیش توی تاریکی خم شده نشسته بود جابجا شد.

سه تا میس کال و دو تا پیام از مادرش داشت.

مادرش پرسیده بود که میاد خونه یا نه چونکه  پسرش انتظار داره که بیاد و ارزو کرده بود اون و کیونگسو باهم اشتی کرده باشن.

اونا اشتی کردن، درسته. گرچه هنوز صحبت نکرده بودن، که برنامه‌ی اصلی برای رفتن به اونجا بود.

یه جواب تایپ کرد که میگفت اولین کاری که صبح میکنه برگشتن به خونه برای برداشتن پسرش و گذاشتنش مدرسه است.

کیونگسو عمیقا خوابیده بود، اون یه دوش گرفت، حوله‌ی حموم رو پوشید و در خواست سرویس خشک‌شویی رو کرد تا لباساشون شسته بشه.

***

کیونگسو بخاطر بوی غذا بیدار شد. برای یکی که صبح زود بیدار میشه اینکه صبحانه‌ی خودش رو درست کنه غیر عادیه.

هنوز بیرون تاریک بود، بخاطر نور کمی که از پرده‌ی ضخیم وارد اتاق میشد میتونست بگه.

مطمئن بود از وقتی خوابش برده حداکثر سه ساعت گذشته.

اما میتونست حس کنه بدنش از سکس دردناکه.

احتمالا واکنش بدنش به چیزی بود که برای مدتی انجامش نداده بود یا جونگین خشن شده بود.

باور داشت که بخاطر ضربه‌ای که به وسط پاش زده بود جونگین تنبیهش کرده.

و حالا که صحبت از پسر جوونتر شد، پسر قد بلند رو در حالی پیدا کرد که گوشیش رو بالا پایین میکرد و پشت یه میز با مقداری غذا روش نشسته بود.

"منم الان گشنمه." بدون مخاطب خاصی گفت، و چشماش رو غذاها نشستن.

میتونست ببینه جونگین از گوشیش سرش رو اورده بالا و به صورت اون نگاه میکنه.

taeoh's planWhere stories live. Discover now