"شت. شت. شت." کیونگسو در حالی که از حیاط جونگین به حیاط خونهی خودش میرفت، با صدای ارومی کلمهی شت رو تکرار کرد، و در حالی که دستو پاش رو گم کرده بود توی جیبش دنبال کلیداش میگشت.
در قفل نبود، و کیونگسو یادش اومد که برادر ناتنیش اونجاست. چانیول در حالی که روی کاناپهاش لم داده بود، هنوز بیدار بود و داشت تکرار بازی بسکتبال رو نگاه میکرد.
"اگه برنامهی نقل مکان به خونه بغلی رو داری، باید شروع کنی وسایلت رو جمع کنی."
کیونگسو جواب نداد و بجاش به سمت طبقهی بالا دوید و قبل از اینکه احتمالا جونگین از پنجرهی اتاق پسرش، کیونگسو رو اونجا ببینه، پردهها رو کشید.
چراغا رو خاموش گذاشت و با صورت خودش رو روی تخت رها کرد. "وات د فاک کیونگسو؟"
به خودش فحش داد. نمیدونست چی باعث شد اون کارو بکنه، حتی نمیفهمید داشته چکار میکرده. این کارو بطور ناخوداگاه انجام داده بود.
کیونگسو قسم خورد که اون لحظه میتونه از خجالت اب بشه.
حالا جونگین چه فکری در موردش میکرد؟
حق با چانیول بود. باید شروع به جمع کردن وسایلش میکرد و به هرجایی بجز خونهی بغلی نقل مکان میکرد.
با پرت کردن حواسش با افکار دیگه، خودش رو اروم کرد. افکار خوشحال کنندهای مثل اسکوتری که وقتی که ۱۰ سالش بود، گرفته بود.
وقتی که بالاخره میتونست بطور نرمال نفس بکشه، بلند شد و به سمت پنجره رفت، پرده رو یکم کنار زد تا از فاصلهی ایجاد شده دزدکی نگاه کنه.
اتاق تئو هنوز روشن بود و جونگین داشت پردهها رو میکشید، اما وسط راه متوقف شد. مرد برای دقیقهای ثابت موند و احتمالا به اتاق تاریک کیونگسو زل زده بود.
کیونگسو منتظر هیچی بود.
کمی بعد پردهها کاملا کشیده شدن و چراغا خاموش شدن.
کیونگسو در حالی که اونجا ایستاده بود و به بیرون زل زده بود، اتفاقاتی که قبلتر افتاده بود رو به یاد اورد. "خیلی بد نبود."
قبول کرد که فان بوده، به طور عمده بخاطر تئو. اون پسر یه گولهی انرژی و شادی بود.
و قبول کرد که وقتی جونگین خواب بوده مثل یه ادم ترسناک بهش زل زده بوده. جونگین خوش چهره بود. لبای برجسته، خط فک گیرا و پوست برنزه.
و همهی اونا با عینک تاثیرگذارتر میشدن.
"خجالت بکش کیونگسو!" کیونگسو به سمت حموم رفت تا دوش بگیره و امیدوار بود که این واقعیت که با همسایهاش فانتزی زده رو فراموش کنه.
کیونگسو مطمئن بود که دیگه فاصلهاش رو حفظ میکنه حتی اگه نمیکرد، مطمئن بود جونگین فاصله میگیره.

YOU ARE READING
taeoh's plan
Fanfictionکاپل اصلی: کایسو ژانر: رمنس، زندگی روزمره، فلاف و شاید کمی اسمات. نویسنده: kissoohae مترجم: blue side خلاصه: تئو نمیفهمید وقتی بابایِ گندهاش ساکت و یجوریه، چجوری اونو حامله شدن. اغلب پدرش رو در حالی گیر مینداخت که داشت از پنجرهی اشپزخونه، همسایه...