taeoh's plan

پارت سی و سوم.

کیونگسو بیشتر میخواست. از جونگین سیر نمیشد. این باید یا به این خاطر میبود که یه مدت سینگل بوده یا اینکه جونگین فقط خیلی خوب بود.

خورشید تازه طلوع کرده و مثل همیشه کیونگسو از قبل بیدار شده بود. هر چند، جونگین مثل یه جسد کنارش خوابیده بود.

"جونگین" کیونگسو با دست به پسر جوون‌تر زد تا بیدارش کنه و به تکرار کردن اسمش تا وقتی که چشماش رو باز کنه ادامه داد.

"مشکل چیه؟" جونگین در حالیکه هنوز گیج خواب بود پرسید.

"هیچی" اقرار کرد و صورتش رو با سینه‌ی جونگین پوشوند. "دور سوم؟"

"چی؟"

جونگین ادم سحرخیزی نبود تا باهاش شروع کنه و کیونگسو میفهمید. فقط خنده‌ی مصلحتی کرد و خودش رو به سمت گرما مچاله کرد.

بدنش دردناک بود و پسر جوون‌تر هم مطمئنا ازش لذت برده بود. دیشب، عالی بود، و یه روی دیگه از دوست پسرش رو شناخته بود.

روی هورنیش رو. همینکه دیو گرسنه از بند رها شد، هیچ راه برگشتی نبود.

و انجامش داد، دوبار.

وقتی که بالاخره به این نتیجه رسید که وقت بلند شدنه، جونگین رو ول کرد تا بخوابه، دوش گرفت و قبل از اینکه لباسای جونگین رو، که یه زمانی اجازه داده بود محض احتیاط فقط برای موقعیکه /اون اتفاق/ افتاد بیارتشون، از کشو دربیاره، لباسایی که باید شسته میشدن رو جمع کرد.

یه پیام از چانیول گرفت که میپرسید اینکه با تئو بیاد خونه امنه یا نه. کیونگسو نمیخواست خودخواه باشه اما با "نه هنوز، بعدا بیاین خونه." جواب داد.

مطمئن شد تا لکه‌هایی که روی گردنش به نمایش گذاشته شده بودن رو قبل از اینکه بره پایین و صبحونه درست کنه، بپوشونه.

جونگین بعد از مدتی دنبالش رفت و خودش رو مجبور میکرد تا بیدار بمونه.

"هنوز زوده" کیونگسو اطلاع داد و به مردی که هنوز توی راهرو داشت خمیازه میکشید نگاه کرد. جوابی نگرفت، ولی به جاش یه جفت دست که دور کمرش پیچیدن و سنگینی سر جونگین روی خودش رو دریافت کرد.

"چجوری جدا از اینکه چند ساعت خوابیدی سرحال بنظر میای؟" جونگین پشت گوشش رو بوسید. "من میتونم برای دو روز پشت هم بخوابم و هنوزم بیشتر بخوام."

"بیشترخوابیدن یا بیشتر خوابیدن با من؟" کیونگسو در حالیکه گاز رو خاموش میکرد، اذیت کرد.

"جفتش اما فقط بخاطر بودن با تو توی یه تخت سر خوابیدن ریسک میکنم. با دور سوم میرم. این پیشنهاد هنوز در دسترسه؟"

"نه وقتی که کارم با چیزی که باید باهاش شکمت رو سیر کنم تموم شده." کیونگسو خندید و با دست پسر بلندتر رو به کناری هل داد تا بتونه غذاها رو سرو کنه.

جونگین به ارومی به سمت جای همیشگیش رفت و کیونگسو فهمید که پسر جوون‌تر حرکاتش رو دنبال میکنه.

همونطور که میچرخید تا با جونگین که بجای غذا به اون نگاه میکرد روبرو بشه، غذایی که داشت سرو میکرد توی دستش موند.

"قهوه میخوای باهاش بخوری؟"

"نه."

همونطور که میپرسید، سعی میکرد بفهمه جونگین دقیقا داره به کجا نگاه میکنه. "ابمیوه؟"

"نه."

جونگین داشت به باسنش نگاه میکرد، مخفیانه، احتمالا سعی میکرد ببینه کارش روی باسن کیونگسو درست انجام شده.

"پس چی میخوای؟" کیونگسو به چالش کشیدش، بشقاب رو به کناری گذاشت و پیشبندش رو دراورد.

بالاخره چشمای مرد جوون‌تر با نشونه‌هایی از نیاز رو دید. "من؟" کیونگسو پیشنهاد داد، و پیشبند روی کانتر تا شده بود. "میتونم یکم پیش‌غذا بهت پیشنهاد بدم."

و تقریبا به سر تکون دادن مشتاقانه‌‌ای که جونگین تحویلش داد خندید.

"اینجا" پسر جوونتر به قسمتی از کانتر که کنارش بود ضربه زد و کیونگسو قبل از اینکه اونجا بشینه کانتر رو دور زد.

جونگین پیش روش ایستاد، پاهاش رو به سرعت باز کرد تا همینطور که دستای کیونگسو به طور اتوماتیک راهشون رو به سمت پشت گردن پسر بلندتر پیدا میکردن، وسطشون جا بگیره.

جونگین بدون اتلاف هیچ ثانیه‌ای لباشون رو روی هم فشرد، در حالیکه دستاش روی کمر کیونگسو بود.

یکم بعد بینیش توی گردنش بود و روی ترقوه‌اش بوسه به جا میذاشت.

اما وقتی که خواست لباسش رو دربیاره، کیونگسو کشید عقب و یه لبخند سرگرم روی لباش بود. "نه، قرار نیست این اتفاق بیفته."

و جونگین در واقع ناله کرد.

"برای هیچی برات صبحانه درست نکردم. گفتم پیش‌غذا، درسته؟" و برامدگی‌ای که روی شلوار جونگین ظاهر شده بود رو دید. "واقعا؟"

جونگین دوباره لباشون رو بهم فشار داد اما نذاشت بیشتر از پنج ثانیه طول بکشه. "لطفا."

"با اینحال به من میگین چسبون و محتاج." و قبل از اینکه از کانتر بپره پایین فقط به گونه‌ی دوست پسرش زد. "هیولا رو داخل نگه دار، اقا، فعالیت‌های سکسی داشتن توی اشپزخونه‌ی من غیر بهداشتیه."

"مدتی قبل تو در خواست دور سوم رو داشتی." جونگین اشاره کرد.

"الان باید غذا بخوری" غذایی که گذاشته بود کنار رو سرو کرد. "قهوه؟"

"بله، لطفا."

کیونگسو هنوز، برای اینکه جونگین مطیع بود، قبل ناهار با چیزی که میخواست بهش جایزه داد.