پارت چهل و ششم.

111 53 2
                                    

جونگین موافق بود که گفتنش از انجام دادنش اسون‌تره. با یه تصمیم قطعی اومده بود خونه‌ی کیونگسو تا رابطه‌اشون رو تموم کنه اما حتی صحبت کردن درباره‌اش براش سختش میکرد.

اولین چیزی که وقتی بالاخره کیونگسو در رو براش باز کرد بهش فکر کرد این بود که چقدر دلش براش تنگ شده.

اما وقتی کیونگسو اون سه تا کلمه رو گفت خودش رو در حالی پیدا کرد که نمیتونست دیگه چیزی بگه.

فهمید که نمیخواد بذاره کیونگسو بره. حتی نمیخواد که اونجا رو ترک کنه اما باید قبل از اینکه کاملا با خواسته‌اش موافقت کنه و بمونه بره.

ولی تقدیر برنامه‌ی دیگه‌ای براش داشت. وقتیکه سعی کرد تا بره از منظره‌ی پیش روش ناراحت شد.

همه چیز میتونست همونجوری که بود باقی بمونه اما اون اونجا بود، در حالیکه به داستان یه مرد دیگه بجای کیونگسو گوش میکرد.

اون مرد خارجی خیلی چیزا برای گفتن داشت و جونگین تا وقتی که از پاهاشون به بالا نگاه نکرد و اون گریه‌ی تموم نشدنی رو بین بازوهاش ندید کاری نکرد.

ییفان هنوز داشت حرف میزد، و درباره‌ی یه چیز همش لاف میزد.

کیونگسو رو از در کشید کنار و به سمت بالا و اتاق خواب راهنماییش کرد جایی که ارومتر بود. قبل از اینکه بتونه خارج بشه، کیونگسو بهش التماس کرد که نره.

"برمیگردم" قول داد و برگشت تا با شخصی که رابطه‌اشون رو نابود کرده بود روبرو بشه. در رو به روی صورت از خود راضی باز کرد. "هنوز داری حرف میزنی؟ کسی گوش نمیده."

"امیدوارم بخشیده باشیش. من همیشه پایه‌ی تریسامم."

برای جونگین سوال شد که کیونگسو چجوری این ادم حال بهم زن رو یه زمانی دوست داشته. "همین الان برو وگرنه برای ورود بدون اجازه و ازار دادن کیونگسو ریپورتت میکنم."

"مرد." ییفان پوزخند زد، "برات متاسفم. کیونگسو نمیتونه اینکه هنوز یه حسی بهم داره رو انکار کنه. بعد از تمام اینا، ما در گذشته یه چیزی بودیم."

این مرد واقعا روی اعصابش بود.

"توی گذشته" جونگین تایید کرد. "تمامش همین بوده. گذشته."

وقت بیشتری برای بستن در توی صورت مرد و زدن قفل امنیتی تلف نکرد.

مطمئن شد که ییفان رفته و قبل از اینکه بره بالا گوشیش توی جیبش زنگ خورد.

پس بجاش در حالیکه تماس رو جواب میداد به سمت اشپزخونه جایی که چندتا بشقاب غذایی که کیونگسو از قبل اماده کرده بود رو دید، رفت.

"جونگین، کجایی؟" مادرش بود. "قرار ملاقاتت با اقای هان رو فراموش نکردی که، کردی؟"

قرار بود یه شریک تجاری نزدیک به پدرش رو برای ناهار ببینه.

taeoh's planWhere stories live. Discover now