Part 34

242 42 9
                                    

سوهو خیلی فکر کرده بود که چه سوالی از هانا بپرسه:

_ بین یه پسری که عاشقت باشه و یه پسری که پولدار باشه کدومو انتخاب میکنی؟

خب اونا طی شناختی که از هانا داشتن مطمئن بودن که صد در صد اون عشقو انتخاب میکرد اما هانا پر از سورپرایز بود مگه نه؟

اون حتی بدون اینکه کمی فکر کنه جواب داد:

+ هیچکدوم...

نگاه همشون منتظر بود تا هانا ادامه بده و بیشتر توضیح بده؛ مطمئنا هانا به یه جواب″ هیچکدوم ″اکتفا نمیکرد...

+ اونی که عاشقمه... امممم... خب مشکل خودشه من که عاشقش نیستم اگه تونست عاشقم کنه قبولش میکنم... و اونی که پولداره... اممم، به نظرم شانسش از اونی که عاشقمه هم کمتره...

اونا واقعا انتظار همچین جوابی ازش نداشتن...

سهون: اوه... تو واقعا قاطعی...

بک به هانا نزدیک شد و دستشو گرفت و رو به سهون گفت: پس چی؟ اون به هرکسی پا نمیده...

سوهو دوتاشونو تو بغلش گرفت و گفت :بلههه... درسته... شماها خوب بزرگ شدین...

اونا منتظر سوالی بودن که چان قراره بپرسه... گوشیش صدا داد و چان حواسشو به گوشیش داد... اوه دوباره عکس های پدرش با دخترای مختلف رو براش فرستاده بودن... اون اشتباه بزرگی کرده بود که ماهانه واسه پدرش پول میفرستاد و اون بدون هیچ دغدغه ای میتونست دخترای جوون رو با پولی که داشت به سمت خودش جذب کنه...

البته یه اشتباه دیگش هم این بود که یک نفرو برای پدرش بپا گذاشته بود تا گاهی اونو از کاراش با خبر کنه...

هیچی نمیتونست بیشتر از اون عکسا و فکر اینکه مادر مهربون و عزیزش بخاطر یه همچین مرد کثیفی که از بدشانسیش اون مرد پدرش بود، خودکشی کرده، چان رو عصبانی کنه...

لعنت الان اصلا وقت این نبود... چرا هر وقت اون با هانا برخورد داشت یه همچین اتفاقی میفتاد؟

چان چشماشو روی هم و گوشی رو تو دستش فشار داد و این حرکت از چشم هانا دور نموند... هانا با نگرانی نگاهش میکرد...

کیونگ: هی بک الان نوبت توعه...

بک :نه من آخر از همه میخوام سوال کنم...

کای: چان پس تو بپرس...

هانا با مهربونی به چان نگاه کرد اون خیلی دوست داشت بدونه اون چی بوده که یهو حال چانو عوض کرده...

چان دوباره اون حال بهش دست داد. هروقت اینطوری میشد باید عصبانیتشو رو یکی خالی میکرد تا آروم میشد و حالا قرعه به نام هانا افتاده بود...

چان پوزخندی زد و نگاهشو به هانا داد:

_ چرا زندگی به یه ورته و انقدر خوشحالی؟ چجوریه که انقدر همه چیز خوشحالت میکنه؟ یکم زیادی نیست این بیخیال بودنت؟ تو واقعا هیچ مشکلی تو زندگیت نداری؟

She got me going crazy Vol. 1Where stories live. Discover now