Part 64

184 35 18
                                    

نیم ساعتی به شروع اجرا مونده بود و تقریبا کار میکاپ و لباس های پسرا تموم شده بود...

میکاپ بکهیون و سوهو رو با هم انجام میدادن و برای همین جیسو بعد از کلی پارتی بازی و توسط مادرش تونسته بود میکاپ آرتیست رو راضی کنه که آرایش لب های بک رو به اون بسپاره...

میکاپ آرتیست وقتی کارش با صورت بک تموم شد به طرف جیسو برگشت:

_ جیسویا... میتونی لب های بکهیون شی رو آرایش کنی؟ تایم زیادی نداریم و هنوز میکاپ سوهوشی مونده...

جیسو چشماش برقی زد و با دست پاچگی سمت بک راه افتاد:

_ اوه... بله... حتما...

هانا هم تو اون اتاق بود و شاهد نزدیک شدن جیسو به بک بود...

هانا چشماش از تعجب گرد شده بودن و واقعا نمیدونست که باید چجوری جلوی اون اتفاق رو بگیره...

اوه اون واقعا نمیتونست همچین شرایطی رو تحمل کنه...

چرا بک هیچ عکس العملی نشون نمیداد؟

چرا پسش نمیزد یا چشماشو باز نمیکرد و یا یه همچین چیزی؟

به نظر میرسید که بک خوابش برده...

اون همیشه موقع میکاپ هاش چرت میزد...

اما هانا که اینو نمیدونست...

جیسو با اون لبخند مسخره ای که روی لباش بود رژ لب ای که میکاپ آرتیست کنارش گذاشته بود رو برداشت و چونه بک رو گرفت...

اون زیادی داشت غیرعادی رفتار میکرد...

اون فقط قرار بود اون رژ لعنتی رو روی لبای بک بزنه پس لمس صورت بک و نزدیکی بیش از حد صورت هاشون برای چی بود؟

نتونست تحمل کنه و از اتاق زد بیرون و بیرون از اتاق دستشو گذاشت روی قلبش، نفس عمیق کشید:

_ هانا... خوبی؟

نانهی دستشو گرفته بود و نگران نگاهش میکرد...

هانا سعی کرد لبخند بزنه:

+ او... اونی... خوبم...

_ بریم؟

هانا برگشت و نگاهی به در اتاق کرد و بعد همراه نانهی راه افتادن تا به محل اجرا برن مثل اینکه اونا باید زودتر از پسرا اونجا حاضر میشدن تا مستقر شن و وسیله هاشون رو برای اتفاق احتمالی که قرار بود بیوفته آماده کنن...

*****

بک درحالی چشماشو باز کرد که جیسو تو فاصله چند سانتی از صورتش قرار داشت و داشت با لبخند، روی لبای بک با آرامش رژ میزد...

چشمای بک در کسری از ثانیه گرد شدن و با صدای دادی خودشو به عقب پرت کرد و از صندلی افتاد روی زمین:

She got me going crazy Vol. 1Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora