Part 33

223 43 0
                                    

بک: خب الان اول کی سوال بپر...

هنوز حرفش تموم نشده بود که کیونگ پرید وسط حرفش...

_ هانا تا حالا با چند نفر رابطه داشتی؟

کای: یاااا من میخواستم اول سوال کنم.

_ خب حالا که من پرسیدم.

و بعد نگاهشو به هانایی که با چشمای گرد شده داشت نگاهش میکرد، داد.

_ خب؟

بک آب دهنشو قورت داد و چشماشو به لبای هانا دوخت... بقیه هم همینطور بودن... حتی چان هم کنجکاو شده بود ببینه جواب هانا چیه...

هانا یه نگاهی به بک انداخت و بعد به هیونگش...

+ آاااا... منظورت... منظورت چه رابطه ایه؟

کای: منظورش اینه که تا حالا با چند نفر خوابیدی؟

لعنت کای زیادی رک بود و هیچ وقت مقدمه چینی نمیکرد. درواقع اون بی حوصله بود و از انتظار کشیدن اصلا خوشش نمیومد و دلش میخواست زودتر به جوابش برسه.

چان داشت میمرد تا جواب سوالو بدونه و به کای حسودی میکرد که میتونه احساساتشو به زبون بیاره، اون حتی نمیتونست تو چهرش نشون بده که کنجکاوه و این اذیتش میکرد...

سوهو: هی بچه ها... واسه سوال اول زیادی نبود؟

بک و سهون پشت سر هم پلک میزدن انگار اون دوتا چشم و گوش بسته ترین آدمای تو اتاق بودن.

هانا نفس عمیقی کشید: اوه...

سرشو انداخت پایین و بعد با یه لبخند سرشو بلند کرد...

بک درحین تعجب زدگیش همچنان داشت به این فکر میکرد که هانا وقتی خجالت میکشه واقعا با نمک میشه...

میشد تو چشم همشون "اوه شت... هانا جون بکن و اون جواب کوفتی رو بده" رو خوند... حتی سوهو هیونگش... اون میخواست ببینه دختری که از نظرش با بقیه دخترا فرق میکنه چند تا تجربه اینجوری داشته و بک چقد دلش میخواست که زلزله ای طوفانی چیزی بیاد و اون جواب هانا رو نشنوه...

+ من... تاحالا با کسی سکس نداشتم...

دوباره یه نفس عمیق...

همین جواب هانا کافی بود تا همهمه همشون بلند شه...

اول از همه صدای پوزخند چان اومد و خبر از این میداد که واقعا واسش غیر قابل باور بوده... مگه میشد یه همچین دختر خون گرمی که با مهربونی و قیافه با نمکش تقریبا همه پسرارو به خودش جذب میکرد تاحالا رابطه جدی ای با هیچ پسری نداشته باشه؟

کیونگ: یعنی هیچی؟

کای: با هیچ پسری؟ یعنی حتی نزدیک به رابطه هم نشدین؟

هانا سرشو به معنی "نه" تکون داد...

سهون: وااااااه... تو بی نظیری دختر...

She got me going crazy Vol. 1Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin