48 _ Mr. Father

413 82 82
                                    

با حس حرکت سطحی چیزی روی بینی لمس های روی پوست بدنش چینی به بنیش داد و پشت به اون چیزی که داشت خوابش رو مختل میکرد خوابید. لعنتی جونگکوک واقعا کمبود خواب داشت. اما اون‌ لمس های آزار دهنده و مزخرف ادامه داشتن

_ عههه.. نکن!

تو مرز بین خواب و بیداری غر زد و وقتی لب های سرد و پوسته پوسته شده ای که بنظر کنی زخمی بودن روی لب های سرخش قرار گرفتن چرتش پاره شد. فاک، تهیونگ‌ چرا همیشه باید مثل جن بوداده یهو پیداش بشه؟!

عقب کشید و با ناباوری نگاهش رو به پرتره روبروش داد. تهیونگ با صورتی که زخم های ریزی روی همه جاش بود.. لبی که پاره شده بود.. بینی که زخمی بود و در آخر یک لبخند محو پرستیدنی به جونگکوک خیره شده بود

جونگکوک که یکه خورده بود یهو از جا بلند شد و روی تخت نشست. هول بود و کلمات رو پست سر هم بدون هیچ فکری میگفت

_ ته!!! کی امدی؟؟ اصلا چجوری تونستی..‌ من خیلی.. ته؟ اصلا تو تهیونگی؟!

پسر بزرگتر، جسم ریز نقش و لرزونش رو بغل کرد و چونه اش رو روی شونه اش گذاشت

_ خودت تشخیص نمیدی پنبه..؟

جونگکوک نفس عمیقی کشید و متقابلا دست هاشو دور کمر تهیونگ انداخت. تنها کسی که توی این دنیا با این نیک نیم صداش میکرد مطمئنا تهیونگ بود

_ چجوری فرار کردی؟ تهجون و یونجون هیونگ رو اونجا دیدی؟ حالشون خوب بود؟

درحالی که با انگشت هاش خط های فرضی ای روی کمر پسر بزرگتر میکشید پرسید و تهیونگ گردنش رو بوسید و ازش فاصله گرفت

_ پنبه..؟

جونگکوک نگاهش رو به چشم های تهیونگ داد‌. چشم هایی که تو اون لحظه خیلی خوانا و نرم شده بودن. صبر کن ببینم!
چشم های مرموزی که همیشه با یک‌ لایه ضخیم درونگرایی و راز و رمز و کلی احساسات گنگ پوشیده شده بودن چطور انقدر خوانا شده بودن؟! اصلا تهیونگ از کی خودش واسه بوسیدن جونگکوک پیش قدم میشد..؟! باشه شاید فقط یکبار ولی بازم یک چیزی این وسط درست نبود!

_ تو تهیونگ من نیستی نه!

با قاطعیت گفت و ناگهان این دیگه تهیونگ نبود که میدید. همون دختر گربه نمای دیوونه بود که دفعه قبل دیده بود. همون که آسمودیوس رو بهش معرفی کرده بود

_ استفانی..؟

جونگکوک پرسید و دخترک با لبخند عجیبی که مثل همیشه روی لب هاش بود تایید کرد

_ از دیدن دوبارت خوشحالم کوک

با سر زندگی غیر عادی همیشگیش لب زد و جونگکوک تازه متوجه اون فضای سر تا سر سفید و بی انتها شد. پوچی؟! دوباره؟!

_ واسه چی من دوباره اینجام؟

_ چون من میخوام که باشی.. مثل دفعه قبل!

KING of the sin's LANDWhere stories live. Discover now