54 _ Warrior's

378 84 194
                                    

_ وقت دوپینگه!

یونجون درحالی گفت که با سرنگ هایی که حامل مایع طلایی رنگی بودن سمتشون امده بود

_ اینا انرژیتون رو تا چند ساعت دیگه تقویت میکنند

سوبین نگاهی که پر از تحسین بود رو به جفتش دوخت و با لبخند گفت

_ واو، خودت ساختیش؟

بلادی چشم غره ای رفت و دوتا از سرنگ هارو از سامسونت نقره ای بیرون کشید

_ پرنسس واسه لاس زدن های دوتا توله تازه به دوران رسیده وقت نداره..

یکی پس از دیگری توی پاش فرو کرد و اون مایع زرد رنگ رو توی رگ هاش خالی کرد

_ هی چیکار میکنی؟ یکی از اینا میتونه یک الفا روگو...

سرزنش های شاهزاده الفا نتونست ادامه پیدا کنه وقتی چشم های پسر مقابلش شروع به تغییر کردن.. هاله سفیدشون کاملا سیاه شده بود و حالا جز یک کره خالی و سیاه رنگی چیزی دیده نمیشد

نفس جفت جوان در سینه حبس شد وقتی سوکجین بی تعادل شد و شروع به سرفه کرد. اون واقعا دیوونه بود!!!

سوکجین با حس اینکه چشم های یک عقاب رو همراه داره چندبار پلک زد اما خیال نبود.. دیدش واقعا چندین برابر بهتر شده بود. نفس عمیقی کشید و چندین بار پلک زد

_ واو..

زیر لب گفت و نگاهش رو به یونجون داد:

_ باید دستور تهیه اش رو بهم بدی پسر، این خیلی.. اوه خدا، واقعا هیچ کلمه ای برای توصیفش نیست..

یونجون پوزخند زد و به آرومی نصف شیشه رو به خودش تزریق کرد

_ اره، واقعا نیست..

_ شبیه مواده زدنه؟!

سوبین پرسید و سوکجین درحالی که همچنان با بی تعادلی سعی میکرد به ایسته خندید..

_ خیلی بهتر از مواد زدنه...

یونجون نصف دیگه رو به سوبین تزریق کرد و همون لحظه هوسوک، یوکی و لونا جوان باهم وارد تالار شدن

هاله هوسوک قدرتمند تر شده بود و این به خوبی حس میکرد. اون با نیرویی که از گوی جذب کرده بود به راحتی میتونست همشون رو به کاخ ستارگان ببره و این عالی بود

_ لونا، میشه یک‌ لحظه..؟

جیمین نگاه غضبناکی به هوسوک انداخت و سمت یونجون قدم برداشت. یونجون، پسرک امگا رو روی صندلی نشوند و بازوی برهنه اش رو زد عفونی کرد

_ یک چیزی هست که باید بدونی..

سوزن سرنگ رو توی بازو امگا فرو کرد و بعد از تزریق نصف سرنگ بهش ادامه داد

_ هیونگ قبل از رفتن سند الفا شدن من رو امضا کرد..

_ همینجا تمومش کن!

KING of the sin's LANDWhere stories live. Discover now