پن: تقصیر خودتونه که هی بردو نمیخونین منم باید بیام اینجا حرفامو بزنم
* یاد مینی اونی افتادم 🤭💜خب خب خب خب..
شماهایی که هی دارین میگین کاش سپ کینگ باهم میبودن! روز قضاوت همتون فرا رسیدهاین همه نشستم با کاپل مورد علاقهام و ژانر مورد علاقهام و البته سناریو های مورد علاقه ام واستون فیک نوشتم و میبینم که دارین به این بچم توجه نمیکنین!
میزارمش به حساب اینکه نمیدونستین یا شیطون گولتون زده بود. حالا هم بیاین ببینین مدی چه کرده!
Purple Lamborghini
Capel: sope_ لطفا هیچوقت صدای خنده های اول صبحت رو از من و این خونه نگیر مافین..
#######
ناگهان از یک لامبورگینی اونتادور بنفش رنگ، مردی با بالاتنه برهنه که فقط با یک جکت چرم مشکی پوشیده بود، بیرون آمد.
مرد بازوکا را روی شانهاش انداخت و به اتوبوس شلیک کرد. اتوبوس در آنی منفجر شد و به دو تکه آهنپاره بدیل شد.
زیر دستانش مات و بهوت به او نگاه میکردند.جی درحالی که آدامس بادکنکی بنفش رنگش را باد میکرد، عینک آفتابیش را روی موهایش گذاشت و حق به جانب گفت
_ چیه؟ مجوز حملشو دارم
https://www.wattpad.com/story/295165516?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=mono_1989&wp_originator=P3ijd27h96ONa6%2BIQjqr68EBf3tp5SnUW9kp2b5FwZtgJ%2FqjQ7ujjAeZ785TFbdSnBi7pxUebGmmEVD83n5cZ1%2BXoAaBYFDXAChITKTvoP4cZIYv%2FGr2RhgNJUoOvuM1
منتظرتونما!!!!! 🍫💜
YOU ARE READING
KING of the sin's LAND
FanfictionBook's Complete! Summary: در دنیایی که موجودات افسانهای انسان ها را محرم اسرار خود نمیدانند؛ انسان ها بدون هیچ هنجار و خدایی زندگی میکنند. حالا موجدات افسانهای از کتاب قصه کودکان بیرون آمده و در هفت سرزمین بزرگ و پهناور، به دور از انسانها، این...