58 _ leg's open..?

422 74 0
                                    

درحالی که بقیه سر ویکتور رو گرم نگه داشته بودن، نامجون و ویکتوریا طلسم رو کامل کردن.

دروازه به شعاع سه متر باز شده بود و کل حوض تبدیل به ورودی دنیای مردگان شد..

فریاد های دردمندی که برای رهایی و آزادی التماس میکردن.. ارواحی که در رنج بودن.. مردمانی که مرده بودن.. مردمانی که دیگه نبودند...

باد گرم و سوزنده ای از دل جهان زیرین روانه شد. هوایی که تنفسش همچون تنفس آتش بود. باد گرمی که رفته رفته شروع به سوزوندن بال های سیاه رنگ پادشاه کرد

کارکارا اما، حاضر نبود لحظه ای عقب بکشه. نه لحظه ای که انقدر به پیروزی نزدیک بود!

هاله سیاه رنگ روح دونگ ووک، درحالی که درون ماه سرخ بزرگی مبحوس شده بود بالا و بالاتر امد.
ماهی از جنس اب.. ماه سرخِ ابی.. ماه ابی

با خارج شدن روح دونگ ووک، ویکتوریا روح رو درون کالبد بیجونی که کاراکارا احضار کرده بود قرار داد

_ ببندش!

نامجون بعد از اینکه مطمئن شد عملیاتشون با موفقیت انجام شد فریاد زد.. چراکه صدای باد اونقدری زیاد بود که به سختی صداهای اطراف رو میشنیدن

ویکتوریا هم متقابلا با صدای بلندی در جواب گفت

_ پاهامو که‌ برات باز نکردم کیم، خودش باید بسته بشه!!!

_ چی؟!؟!؟!؟

.








.







.

_ ته!!!

با رسیدن به ورودی کاخ اسم عزیزش رو فریاد زد و در کسری از ثانیه تهیونگ رو جفت خودش پیدا کرد

_ حالت خوبه؟‌

تهیونگ با اضطراب پرسید و جونگکوک درحالی که مضطربتر از اون بود لب هاشو توی دهنش کشیده بود با سر تایید کرد

حتی یک شکارچی مثل اون هم توی همچین شرایطی دست پاچه میشد ولی باید آرامش خودش رو حفظ میکرد.. نباید کم‌ میاورد. هنوز نه!

پسر بزرگتر نفس سنگینش رو بیرون داد و بی توجه به کنایه سرخ و دیوانه واری که توش بود پنبه خاکی و خونی شده اش رو بین بازوهاش کشید

_ دیگه از کنارم تکون نمیخوری!

با تحکم گفت و محکمتر از قبل پسرک رو به خودش فشورد. جونگکوک درحالی که مثل تکه گم‌شده ای که وجود خودش دست هاشو دور کمر تهیونگ حلقه میکرد باز هم تایید کرد

_ دیگه از کنارت تکون نمیخورم!

_ ضمنا، دوستت دارم

و این‌ دو کلمه جادویی بودن که بدن پسرک رو خشک کردن.عزیزش بالاخره به لب آورده بود. اون بالاخره قبولش کرده بود. حالا تهیونگ رسما مال اون بود و جونگکوک واقعا نمیدونست چه حسی باید داشته باشه
پر بود.. پر از خوشحالی و هیجان.. انگار که میتونست دست هاشو دراز کنه و دنیا رو به آغوش بکشه
این، بینهایت ارزشمند بود!

_ اُیا اُیا.. مزاحم اوقات خوشتون شدم؟

ویکتور گفت درحالی که شمشیری با تیغه بلندی که جونگکوک از همینجا میتونست تششعات ویبرانیوم رو ازش حس کنه، رو در دست داشت، روبروشون ایستاده بود

هردو از هم فاصله گرفتن و شونه به شونه هم ایستادن

این مرد هرچقدر که بیگناه بود اما زیاد به خانوادشون اسیب زده بود.
یک چیز حتمی بود، اینکه ویکتور بخاطر اسیب هایی که دیده بود داشت خانواده اونا رو قربانی میکرد، و ویکتور برای این تصمیم اشتباهش تقاص پس میداد!

جونگکوک با دیدن کرانه های سپیدی که داشتن از پشت کوه ها سرباز میکردن به پهلوی تهیونگ زد

_ ته، زیاد وقت نداریم.. تقریبا سپیده دم

زیر لب گفت و تهیونگ با حرکت کوتاه سرش تایید کرد

_ نگران نباش زیاد طول نمیکشه، تو برو پایین پیش ویکتوریا.. اینجا رو بسپار به من!

اما پسرک تا لحظه ای که تهیونگ هم تغییر شکل نداد متوجه کنایه توی حرفش نشد

شاخ های بلندی که از لای موهاش بیرون زده بودن.. رگه های سیاهی که دور چشم های سرخش رو پر کردن.. پنجه هایی که بیرون زده بودن و در اخر بوته گل رز سرخی که طرحش شروع به رشد روی تن پسر کرد.. بوته گل سرخی که نشان تعهد به قراردادشون بود!
بوته گل سرخی که جونگکوک نمیتونست توضیح بده چقدر عاشقشه..

.









.









.

_ چی؟!؟!؟!؟

_ همین که شنیدی، خودش باید بسته بشه!

نامجون نگران نگاهش رو به سوکجینی که همراه خودش توی این آشوب گیر انداخته بود داد و در اخر نیم نگاهی به بال های درحال سوختنش انداخت

" راه دیگه ای نیست؟"

از طریق لینک ذهن هاشون پرسید و ویکتوریا با سرتایید کرد

" یک راه دیگه، تلفات زیادی می‌طلبه!"

بعد از دیدن نگاه جدی نامجون بهش اشاره کرد که حصار رو برداره و بعد از اون خیلی سریع ومپایر ها و شیاطین بهشون حجوم آوردن

_ هرچقدر که میتونی بنداز تو دروازه!

نامجون تایید کرد و با بال های بلندی که در اوج اسیب دیدگی و سوختن هنوزم پادشاهشون رو از زمین جدا میکردن به سمت اشوبگرا یورش برد

《 میخوای بگی نمیشه بدون توانان خوشبخت بود..؟》

#############################

خب شیرین عسل های مدی، کم کم داریم به پایان این فصل از کینگ نزدیک میشیم. امیدوارم تا اینجا از همراهی منو و هویج لذت برده باشید. حدود شاید کمتر از ده پارت دیگه داستان به پایان خودش نزدیک میشه و من قراره دلم هم برای شما و خم کینگ کلی تنگ بشه !!!

پیشنهادم بهتون آهنگ

Legend's never Die by Against the current

KING of the sin's LANDWhere stories live. Discover now