♤ 3 ♤

517 120 59
                                    

تماشا کرد که استیو در اتاق رو باز میکنه و بعد همراهش وارد اتاق نسبتا بزرگ و رنگارنگش شد .

دیوار های رنگارنگ پاستلی به رنگهای آبی ، زرد ، سبز، پرده و روتختی سفید و حتی لوستری که به طرز عجیبی طرح چندین پرنده رنگی روی پس زمینه سفید رنگ رو نشون میداد .

اتاقی ‌که به شدت بی سلیقه اما شاد درست شده بود و تنها هدفش دور کردن پسر ، از هر چیز افسرده کننده بود .

گرچه بیشتر شبیه جکی مسخره به نظر می‌رسید و حتی بعد از تاریک شدن هوا ،‌باز هم روشنی و رنگارنگی اتاق ، نور مزخرفی رو ساطع میکرد.

زین حتی با چشم بسته هم میتونست انرژی اعصاب خورد کن دیوار های تا به تا رو احساس کنه. ‌

_ خیلی خب...

استیو زمزمه کرد و پسر رو به آرومی روی تخت نشوند.

زین روی تخت ، دقیقا شبیه لکه ای سیاه و خاکی میون لباس های رنگی در دنیایی آبنباتی بود ‌.

_ ببین با خودت چیکار کردی پسر! ...

استیو با‌نگرانی جلوش زانو زد و نگاهی به پای زخمی برادر کوچکش انداخت . با چهره ای جمع شده از سر همدردی لب باز کرد : میگم‌مامان بیاد کمکت . باشه؟ باید دوش هم بگیری .

پسر با اخم به دستهاش خیره شده بود : لازم نیست.‌ نمیخوام کسی رو ببینم .

با لجبازی گفت و لب های خشکش رو تر کرد.

استیو نفس عمیقی‌‌کشید و کمی راحت تر روی زمین نشست : میدونی که بابا میخواد ازت محافظت کنه. میخواد بهت کمک کنه. اون دشمنت نیست. ما دشمنت نیستیم.

زین با اخمی از سر خشم لرزید : محافظت ؟

کوتاه خندید و بعد دوباره با خشم به برادرش خیره شد :

_ زندانی کردن من از من محافظت میکنه ؟ آسیب زدن به من بهم کمک میکنه ؟ دارید باهام چیکار میکنید ؟ اصلا یادته آخرین بار کی بیرون بودم؟ ها؟

صدای پسر اوج گرفت . صدایی که حالا بی شباهت به فریاد نبود : ۱۰ سال استیو ‌.

بغض کرد و پر قدرت تر فریاد زد : منِ لعنتی ده ساله تو این شهرک زندانی شدم . فرق بابا با اون کسی که بهش میگید عوضی چیه ؟

خودش هم میدونست بیرون رفتن از اون خونه میتونست حالش رو بد کنه.اما از تصمیمش مطمئن بود . به اندازه کافی زمان رو از دست داده بود . و به همین دلیل هم عصبی بود و هم برای خارج شدن از شهرک مصمم.

_ چرا یهو برات مهم شده دَن؟ تو که مشکلی نداشتی .

زین سکوت کرد ...

مهم نبود چند بار اعتراض کنه . چند بار این احساسات رو فریاد بزنه . استیو نمی‌فهمیدش. هیچ کس نمیفهمید .

《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》Where stories live. Discover now