* یک هفته قبل *
_ الان خیالت راحت شد ؟
استیو پرسید و از ماشین پیاده شد . تماشا کرد که زین کمربندش رو باز کرد و از ماشین پیاده شد.
_ معلومه . فقط یه ماه از خونه بیرون نیا تا بفهمی چی میگم .
در ماشین رو بست و پشت سر برادرش حرکت کرد .
ضربان قلبش آروم بود .
قدم هاش آهسته بود .
ذهنش به سرعت شرایط رو کنکاش میکرد و دست راستش پارچه لباسش رو چنگ زده بود .
درست پشت سر برادرش حرکت میکرد و دستش جسم زیر لباسش روی لمس میکرد. تا از بودنش مطمئن شه.
بوی غذا حتی بیرون رستوران هم دیوانه کننده بود.
آخرین بار کی بیرون غذا خورده بود ؟
استیو به آرومی در شیشه ای رو کنار زد و تماشا کرد که برادرش محتاط و مردد در حالی که دستهاش روی شکمش قفل شده، وارد رستوران شد .
_ مشکلی نیست .
دستش رو به آرومی پشت زین کشید تا برای راحت تر بودن و کم کردن انقباض تنش ، مشوق باشه.
_ بیا بریم جایی که خلوت تر باشه هوم ؟
زین به آرومی سر تکون داد . نمیتونست مثل همیشه سرکش و دیوونه باشه. تمرکزش مثل گربه ای ترسیده گوشه ای پنهان شده بود .
به آرومی دست برادرش رو گرفت و دنبالش، به سمت یکی از میز های خالی حرکت کرد .
_ ممکنه بتونیم بعدش... یکماطراف بچرخیم ... مثلا...
_ نه دن... سمت جایی که ممکنه اون عوضی رو ببینی نمیریم.
استیو با جدیت گفت و صندلی میز دو نفره گوشه سالن رو عقب کشید .
_ باشه پس ...
نگاهی به اطراف انداخت : میتونم برم دستشویی؟
استیو دستش رو از صندلی عقب کشید : حتما .
شونه های زین رو گرفت : با هم میریم .
و زین رو به سمت سرویس بهداشتی هدایت کرد .
زین به به همراه قدمهای استیو حرکت میکرد .
دلشوره کم کم مثل سایه ای شوم ، بین احشام داخلی بدنش میچرخید . دستش همچنان روی شکمش بود . چرا باید همراهش میومد ؟ لعنت...
اگه اتفاقی میفتاد ... اگه استیو چیزی میفهمید ،احتمالا حرفی برای گفتن نداشت . اون وقت بود که باید مثل دزدی که به بانک زده، با تمام وجود فرار میکرد.
دست استیو هنوز روی شونه اش سنگینی میکرد .
باید چیکار میکرد ؟ چطور باید از شر چیزی که زیر لباسش بود خلاص میشد ؟ شاید اصلا نباید ازش استفاده میکرد .
ESTÁS LEYENDO
《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》
Fanfic[ کامل شده] هشدار : این بوک ممکنه شامل صحنه های دلخراش باشه . اما هپی اندینگه. مواظب روحیتون باشید. __________________________________________ _ من چی؟ _ تو؟ تو تماماً سایه ای ... میخوام ببینم پشت این سایه ها چی پنهون کردی ... _____________________...