نفس نفس میزد اما اهمیتی نمیداد .
زن ها و مرد های شهرک رو کنار میزد و با تمام توان میدوید .
زمین خاکی زیر پاش پوست برهنه اش رو خراش میداد ، ریه هاش از شدت فشار به سوزش افتاده بود و عضلات پاش از شدت درد به لرزش افتاده بود .
درختچه ها و باغچه های کوچک رو پشت سر میذاشت و بی توجه به مردم، برای عبور سریعتر به عده ای تنه میزد .
از شدت اضطراب نمیتونست سر بچرخونه و پشت سرش رو ببینه.
با اینکه میدونست از در رد نمیشه.
حتی قبل از دویدن،میدونست که قرار نیست از در رد شه .
اما دوییده بود .و حالا دنبالش بودن.
دنبالش بود .میگرفتش . به زودی گیر میفتاد . اجتناب پذیر نبود.
با اینحال در کمال تعجب، مردم شهرک جلوش رو نمیگرفتن.
شوکه خودشون رو کنار میکشیدن و اجازه میدادن تا برخورد پاهای برهنه اش با زمین گرد و خاک به پا کنه .
چیزی نمونده بود . خروجی شهرک درست جلوش بود . بدون هیچ مانعی .
میدونست که نمیتونه از شهرک خارج شه .
نه، قرار نبود که خارج شه . با این حال جوشش آدرنالین در خونش و تپش هیجان در مغزش رو احساس کرد .
_ بگیریدش ... جلوش رو بگیرید .
صدا به شدت بهش نزدیک بود .
لبخندی زود هنگام اما کمرنگ روی لبهاش نشست و بعد ،درست لحظه ای که از همیشه به خروجی نزدیک تر بود موهاش از پشت به عقب کشیده شد .
فریادی از سر درد و کشیدگی موهاش سر داد و اجازه داد پاهای برهنه و زخمیش روی زمین سر بخوره و بدنش به عقب پرتاب شه.
_ گرفتمش.
همچنان نفس نفس میزد.
بی تعادل بین دستهای مرد افتاد ، بازوهاش اسیر آرنج های بزرگ مرد شد و بعد انگار که صدای چرخش خون توی سرش آروم تر شده باشه، راحت تر میتونست صدای همهمه مردم رو بشنوه.
" اون پسرِ اون خونه نیست ؟ "
" معلومه که هست ... خدایا ... چه احمقی ..."
" اون واقعا داشت فرار میکرد ؟ اونم بعد از این همه زحمتی که آقای فراست براش کشید ؟ "
_برید کنار ببینم .
صدای هرولد فراست در فاصله ای نه چندان دور بلند شد و تن مردم رو لرزوند .
میتونست صدای کشیده شدن قدم های مردم رو بشنوه که داشتن راه رو برای هرولد باز میکردن و کم کم لبهاشون رو میبستن .
VOCÊ ESTÁ LENDO
《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》
Fanfic[ کامل شده] هشدار : این بوک ممکنه شامل صحنه های دلخراش باشه . اما هپی اندینگه. مواظب روحیتون باشید. __________________________________________ _ من چی؟ _ تو؟ تو تماماً سایه ای ... میخوام ببینم پشت این سایه ها چی پنهون کردی ... _____________________...