♤ 15 ♤

363 76 34
                                    

_ بازم داره نقاشی میکنه .

لیام گفت و به هری خیره شد که با حصار دور زمین درگیر بود . هری بدون نگاه کردن به زین یا لیام در حالی که تمام‌تمرکز روی تعمیر حصار رو به روش بود لب زد :

_ در گیرش نشو کوین . این پسره خل و چله‌.کار خودت و بکن.

_ خودت چرا باهاش دوستی ؟

لیام با پوزخند پرسید و به هری نگاه کرد ‌. هری ، طوری که انگار مچش رو گرفته باشن جواب داد : من ؟‌ من غلط بکنم باهاش دوست باشم .

نگاهی به زین انداخت و تسلیم شد : شاید فقط یکم دلم براش میسوزه . خیلی ... تنها به نظر میاد.

لیام دوباره نگاهی به پسر انداخت .‌ حق با هری بود. ‌دنیل فراست، ‌لاغر، ‌رنجیده و مریض احوال به نظر می‌رسید.  طی چهار روزی که لیام داخل شهرک پرسه میزد و از هری کار یاد میگرفت،  با لباسهایی رنگارنگ و چهره ای تاریک گوشه ای مینشست. ‌یا انجیل در دست داشت،  یا مداد و کاغذ. انگار تمام زندگی این پسر به همین‌ چیز ها خلاصه میشد .

پس اینبار از جا بلند شد .

اون برای تعمیر حصار به اونجا نیومده بود . نیاز داشت تا با پسر صحبت کنه .

سفیر یا خود این پسر بود و یا ارتباط نزدیکی با این پسر داشت .

پس جلو رفت و درست در فاصله یک قدمی پسر ایستاد .

پسر با حس سایه ای که بالای سرش ایستاده بود سر بلند کرد .

مژه های بلند زین تر شده بود و چشمهاش ، بر خلاف لباس های قرمز و آبی تنش ، بی روح و تاریک بودن.‌

مستقیم به پسر نگاه کرد و لبخند زد : هی... این سومین باره که میبینمت .

زین متعجب به مرد خیره شد و سر تکون داد . نیازی نداشت در مقابل مردی غریبه نقش بازی کنه . قرار نبود شبیه پسری مظلوم به نظر برسه و برای لحظه ای آرامش و دوری از جنون ، ترحم، گدایی کنه.

چیزی نگفت اما کوین بحث رو ادامه داد : نقاشی میکشی ؟ من عاشق نقاشیم.

سرش رو کج کرد تا راحت تر نقاشی پسر رو ببینه .

زین به طرح خودش از منظره نگاه کرد و تلاش کرد تا از منظرِ یه غریبه ،‌ اون رو بررسی کنه . اولین بار بود کسی جز خودش و استیو نقاشی هاش رو میدید.

_ قشنگه .

لیام با وجود اینکه هرگز در تمام عمرش به نقاشی ها اهمیت نداده بود ، ابراز علاقه کرد و چهره رنگ پریده پسر رو در نظر گرفت .

_ فکر میکنم اسمم و از اطراف شنیده باشی . من کوینم.  کوین اورول. تو دنیلی؟

زین اخم کرد و لیام بلاخره صدای گرفته اش رو شنید : زین... اسمم زینه‌ . زین جواد مالیک .

《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin