__________________________________________
من تقریبا همه پارت ها رو تا اینجا با فاصله زمانی کم آپ کردم .
حواستون باشه به ترتیب بخونید ♡
___________________________________________
پله آخر رو پشت سر گذاشت و بلافاصله صدایی به گوشش رسید :
_ آخ... درد داره ...
صدای دنیل حتی از بیرون اتاق هم شنیده میشد .
_ یکم دندون رو جیگر بذار بچه . باید زخمات و ضد عفونی کنم .
و به دنبال صدای برادرش، صدای ناراضی تالیا به گوشش خورد .
تقه آرومی به در زد و بعد در رو به آرومی باز کرد .
اتاق رنگارنگ و شاد پسر مثل تضادی مسخره با صاحبش ، هر بار به شکل مسخره ای به چشم استیو میومد .پدرش اینکارو کرده بود تا از افسرده شدن دنیل جلو گیری کنه . تمام لباسهای مشکی پسر رو دور انداخته بود و حالا کمد پر از لباسها و هودی های رنگارنگ بود .
پیرمرد مغرور . هیچ وقت درست و حسابی به حرف دکتر ها گوش نداد .و استیو میدونست این اتاق بیشتر پسر رو عصبی میکنه.
تالیا نگاه کوتاهی به استیو انداخت و دوباره مشغول ضد عفونی کردن پای زخمی پسر شد .
_ آخ...لعنت بهت...
پسر زیر لب فحش میداد و سعی میکرد سوزش ناشی از زخمهاش رو تحمل کنه .
_ تقصیر خودته دَن... میخواستی یه خودت آسیب نزنی .
استیو با خنده گفت و جلو رفت تا کنار تخت بشینه .
پسر دوش مختصری گرفته بود و حالا موهای خیس و بهم چسبیده اش پیشونیش رو در معرض نمایش میذاشت.پیشونی و زخمی که هیچ کس علاقه نداشت، بهش اشاره کنه.
_ حالا دیگه تقصیر منه؟
با اخم به برادرش خیره شد و با عصبانیت ادامه داد : شما همتون دیوونه اید . یه مشت توهمی . راجب من چی فکر کردی ؟ یه دیوونه که اگه ولش کنی معلوم نیست چیکار میکنه ؟ واسه همین تو قفسم ؟
_ خیلی خب بسه .
تالیا با صدای تقریبا بلندی هشدار داد و پنس توی دستش رو محکم تر به زخم پسر فشار داد .
_ آخ...
داد پسر بلند شد و پاش رو عقب کشید. لب باز کرد تا وحشیانه به تالیا حمله کنه، اما بد شنیدن صدای برادرش متوقف شد :
_ با بابا حرف زدم.
طوری که انگار هر چیز دیگه ای رو توی دنیا فراموش کرده باشه ، شوکه سر چرخوند و به چشمهای استیو چشم دوخت . تا شاید ردی از دروغ رو توی چشمهاش پیدا کنه .
VOCÊ ESTÁ LENDO
《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》
Fanfic[ کامل شده] هشدار : این بوک ممکنه شامل صحنه های دلخراش باشه . اما هپی اندینگه. مواظب روحیتون باشید. __________________________________________ _ من چی؟ _ تو؟ تو تماماً سایه ای ... میخوام ببینم پشت این سایه ها چی پنهون کردی ... _____________________...