_زین .
با عجله از ماشین پیاده شد و در رو پشت سرش بست . صدای فریادش که پسر رو صدا میزد ، بلند تر از چیزی بود که بشه نادیده گرفت.
سر سنگین پسر به سمت صدای لیام چرخید .
مرد با قدمهایی بلند و چهره ای که نگرانی زیادی رو منعکس میکرد به سمتش قدم برداشت . برای لحظه ای زین شرمنده شد . دست به دیوار داخلی پل گرفت تا از جا بلند شه .
_ آخه تو اینجا چیکار میکنی زین ؟ اینجا اطراف خونه اس؟
نگاهش رو پایین انداخت . چشمهای سرخش رو از لیام مخفی کرد و اجازه داد مرد با شدت به آغوش بکشتش.
_ حالت خوبه ؟ آسیب ندیدی؟ گریه کردی ؟
از سینه لیام فاصله گرفت : حالم خوبه شلوغش نکن. بچه که نیستم.
با ناراحتی اعتراض کرد و راهش رو کج کرد تا از کنار لیام به سمت ماشین حرکت کنه .
فضای گرفته ماشین ، بر خلاف همیشه که حالش رو بد میکرد بهش آرامش داد .
گرمای فضای داخلی ماشین سر سنگینش رو آروم کرد .
در سمت راننده باز شد و لیام پشت فرمون نشست .
نگاهش هنوز روی زین بود .
چیزی نگفت.
ماشین رو روشن کرد و به سمت خونه راه افتاد.
تمام مدت زین سکوت کرده بود .اکثر مواقع سکوت میکرد . با اینحال این کلیشه ی سکوت زین، احساس بدی رو به لیام منتقل میکرد .
.احساس سنگینی از غم .
از اندوه .
از بغض .
دستش رو روی دنده گذاشت و به سمت بالا هل داد .
صدای تیک تیک راهنمای ماشین سکوت رو میشکست.
فرمون رو چرخوند و وارد کوچه شد .
همچنان گوشه نگاهش روی زین بود . سرش رو به شیشه تکیه داده و چشمهاش رو بسته بود .
ماشین رو گوشه خیابون نگاهش داشت و بعد صدای ضعیف و لرزشِ روشن بودن ماشین قطع شد .
زین چشم باز کرد . نفس سنگینش رو بیرون داد و صاف نشست . نگاه متاسفش رو به کف خاکی ماشین دوخت : متاسفم لی . من خیلی دردسرم.
_ اینطور نیست زین.
با کلافگی اعتراض کرد و نگاهش رو به مژه های زین دوخت : تو برای من دردسر نیستی زین . تو برای من معنی دوست داشتنی . معنی تشنگی برای پذیرفته شدن .
دستش رو روی موهای زین کشید : من عاشق تک تک ویژگی های توئم زین. عاشق لمس موهات . عاشق غد بازیات.
YOU ARE READING
《deep in shadows ♤ در عمق سایه ها》
Fanfiction[ کامل شده] هشدار : این بوک ممکنه شامل صحنه های دلخراش باشه . اما هپی اندینگه. مواظب روحیتون باشید. __________________________________________ _ من چی؟ _ تو؟ تو تماماً سایه ای ... میخوام ببینم پشت این سایه ها چی پنهون کردی ... _____________________...